گالری دیدار برگزار میکند:
کارگاه آموزشی:
«مهندسی پرامپت و کاربردهای آن در هنر و هوش مصنوعی»
با ارائهی محمد قادریان
زمان: چهارشنبه 31 مرداد 1403،ساعت 18
آدرس گالری دیدار: خیابان مهرداد، خیابان شهید قندی (مهرداد)، کوچه 3، پلاک 6
«گالری دیدار برگزار میکند»
قابل توجه علاقهمندان به نگارش روایت خود کارگاه آموزشی:
«از نوشتن جستار تا ویدئو جستار» شامل سه دوره جستار؛
– دوره نخست: نوشتن جستار
– دوره دوم: عکس جستار
– دوره سوم: ویدئو جستار
– هر دوره شامل پنج جلسهی دو ساعته
مدرس: رسول معرکنژاد.
– پیش ثبتنام تا پایان روز چهارم مردادماه
– ارسال مشخصات: نامونامخانوادگی؛ شماره موبایل؛ تحصیلات به شماره واتساپ 09336734085
– شرکت در مصاحبه: تاریخ پنجم مردادماه؛ راس ساعت هیجده در گالری دیدار (جلسه معرفی دوره رایگان)
– کارگاه آموزشی روزهای فرد (یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه)؛ ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰
– شروع از یکشنبه هفتم مردادماه
– پس از اتمام سه دوره و ارائهی آثار هنرجویان، از آثار برگزیده نمایشگاهی برگزار خواهد شد.
– روز مصاحبه در بارهی هزینهها و توضیحات تکمیلی صحبت خواهد شد.
-آدرس گالری دیدار: اصفهان، خیابان توحید، خیابان شهید قندی(مهرداد)، کوچه شهید قاسمی (3)، پلاک 6
شماره تماس 031-36271548
INTERNATIONAL
Rhapsody in Isfahan
June 22, 2024
In historic city of Isfahan, where whispers travel across centuries and echoes of caravans resonates through the bustling bazaars, Didar Art Gallery hosted an exquisite symphony of connections in the end week of May. As we stood before these diverse expressions in a world where walls rise, we were reminded that humanity cuts across artificial lines.
‘Symphony of Life’ weaved approximately 57 threads from 20 countries, including Morocco, South Korea, Pakistan, Norway, Taiwan, India, Lithuania, Austria, Mexico, Singapore, Indonesia, Kazakhstan, Iran, Turkey, UK, Germany, Italy, France, Netherlands and US, into a diverse and rich tapestry. The exhibition became a strong cultural conduit between nations aimed to highlight commonalities and acknowledge differences, providing a unique opportunity for the interaction and coexistence of identities. ‘Symphony of Life’ behaved as a living archive; although works were presented as prints, attendees were eager to see the originals. Each work transcended mere physicality encompassing its creator’s transformation, rebellion, and growth.
Identity is the sum of our aspirations; it is not solitary; one of the standout aspects of this exhibition was its scope which had a profound impact on the dialogue between civilizations. ‘Symphony of Life’ emphasized art as a language that has always played a key role in promoting democracy. The performances of traditional Iranian music, Eastern music, and a fusion of Iranian, Western, and Eastern instruments were another highlight, creating empathy and joy. This cultural initiative has been one of the significant events in recent years in Isfahan, garnering positive international attention. More truly, progress is collective and humans thrive in shared histories.
L’ART International Group founded by Abdolreza Rabeti in 2019, comprises Iranian and international artists chatting via messenger and emails to make such cultural exchanges a reality. Today, we stand on the precipice of change, which warrants new inquiries and an expanded capacity for critical thinking. At such junctures, there has been a natural inclination towards connecting with people outside the conventional systems for which platforms (tools) have been repurposed throughout history, and these adaptations continue to redefine our planet.
‘Symphony of Life’ presents Isfahan’s legacy as the shared breath of people, where artists have debated philosophy in gardens and poets have penned verses under arches – all linked in humanity’s quest for freedom to express and connect. It is hoped that in the current tense and war-torn climate, dialogue among nations and people through art will serve as a balm for pain and suffering, generating space for peace and empathy.
Sohrab Sepehri writes for the exhibition:
زندگی درک همین اکنون است
life is understanding of now
زندگی رسم خوشایندی است
a pleasant custom
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
not something that can be forgotten by you and me
زندگی راز بزرگی است که در ما جاری ست
a great mystery that flows in us
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
interval of our coming and going
زندگی وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
the weight of life is a look that remains in memories
زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
getting more alive successively, is the life of bathing in the pond, now
زندگی صحنه زیبای هنرمندی من و تو است
a beautiful, artistic scene, of me and you
هرکس نغمه خود خواند و از صحنه رود
everyone sings his/her song and leaves the stage
This is an articulated opinion of Mohammad Ghaderian, a prominent figure in the visual arts, master painter and recognised art critic. He has collaborated with Iranian museums on book projects and research initiatives. With multiple solos and publications in academic journals under his belt, Ghaderian is currently leading the research group of Isfahan Painters Association.
ترجمهی گزارش نمایشگاه سمفونی زندگی در روزنامهی پاکستانی (ترجمه از محمد قادریان)
نغمه شورانگیز در اصفهان
در شهر تاریخی اصفهان، جایی که زمزمههای قرنها در آن سفر میکنند و پژواک کاروانها در بازارهای پرجنبوجوش طنینانداز میشود، گالری هنری دیدار در آخرین هفته ماه می میزبان سمفونی باشکوهی از ارتباطات بود. در جهانی که دیوارها برپا میشوند، درحالی که در برابر این تجلیات متنوع ایستادیم، به یادمان آمد که انسانیت از مرزهای مصنوعی فراتر میرود.
نمایشگاه «سمفونی زندگی» حدود 57 اثر از 20 کشور مختلف از جمله مراکش، کره جنوبی، پاکستان، نروژ، تایوان، هند، لیتوانی، اتریش، مکزیک، سنگاپور، اندونزی، قزاقستان، ایران، ترکیه، بریتانیا، آلمان، ایتالیا، فرانسه، هلند و ایالات متحده را به یک اثر بافته شده غنی و متنوع تبدیل کرد. این نمایشگاه به پل فرهنگی قدرتمندی بین ملتها تبدیل شد و هدفش برجستهسازی اشتراکات و پذیرش تفاوتها بود و فرصتی منحصربهفرد برای تعامل و همزیستی هویتها فراهم کرد. «سمفونی زندگی» بهعنوان یک آرشیو زنده عمل کرد؛ اگرچه آثار بهصورت چاپی ارائه شدند، بازدیدکنندگان مشتاق دیدن نسخههای اصلی بودند. هر اثر از جسمیت فراتر رفت و دگرگونی، شورش و رشد خالقش را به نمایش گذاشت.
هویت مجموعهای از آرزوهای ماست، و منفرد نیست؛ یکی از جنبههای برجسته این نمایشگاه گستره آن بود که تأثیر عمیقی بر گفتگوی تمدنها داشت. «سمفونی زندگی» بر هنر بهعنوان زبانی که همواره نقشی اساسی در ترویج دموکراسی داشته است تأکید کرد. اجرای موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی شرقی و تلفیقی از سازهای ایرانی، غربی و شرقی یکی دیگر از نکات برجسته این نمایشگاه بود که همدلی و شادی را ایجاد کرد. این ابتکار فرهنگی یکی از رویدادهای مهم سالهای اخیر در اصفهان بوده که توجه مثبت بینالمللی را به خود جلب کرده است. به راستی، پیشرفت در کار جمعی است و انسانها در تاریخ مشترک شکوفا میشوند.
گروه بینالمللی L’ART که در سال 2019 توسط عبدالرضا رابطی تأسیس شد، شامل هنرمندان ایرانی و بینالمللی است که از طریق پیامرسانها و ایمیلها برای تحقق چنین تبادلات فرهنگی با هم در ارتباط هستند. امروزه، ما در آستانه تغییراتی ایستادهایم که نیازمند پرسشهای جدید و ظرفیت بیشتر برای تفکر انتقادی است. در چنین بزنگاههایی، تمایل طبیعی به ارتباط با افرادی خارج از سیستمهای متعارف وجود داشته و این بسترها (ابزارها) در طول تاریخ برای این منظور بازتعریف شدهاند و این تطابقها همچنان به بازتعریف سیاره ما ادامه میدهند.
«سمفونی زندگی» میراث اصفهان را به عنوان نفس مشترک مردم به تصویر میکشد، جایی که هنرمندان در باغها در مورد فلسفه بحث میکردند و شاعران زیر طاقها شعر میسرودند – همه با هم در جستجوی آزادی بیان و ارتباط بودند. امید میرود که در فضای پرتنش و جنگزده کنونی، گفتوگو میان ملتها و مردم از طریق هنر به عنوان مرهمی برای درد و رنج عمل کند و فضایی برای صلح و همدلی ایجاد کند.
سهراب سپهری در این باره می گوید:
زندگی درک همین اکنون است
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی راز بزرگی است که در ما جاری است
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
زندگی وزن نگاهی است که در خاطرهها میماند
زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است
زندگی صحنه زیبای هنرمندی من و تو است
هرکس نغمه خود خواند و از صحنه رود
این نظر دقیقی است از محمد قادریان، چهرهای برجسته در هنرهای تجسمی، استاد نقاشی و منتقد هنری شناخته شده. او با موزههای ایرانی در پروژههای تألیف کتاب و تحقیقات علمی همکاری داشته است. با داشتن نمایشگاههای انفرادی متعدد و انتشار مقالات در مجلات علمی، قادریان در حال حاضر هدایت گروه تحقیقاتی انجمن نقاشان اصفهان را بر عهده دارد.
به بهانه برگزاری نمایشگاه استاد محمود حشمتی نژاد در گالری دیدار
حشمتی نژاد هنرمندی است بیادعا ،بیآلایش، متین و با روحیهای اجتماعی و البته پرکار. نمایشگاهی از تجربههای این هنرمند که تماماً به ارائه نقاشیهای اخیر او در ابعاد بزرگ میپردازد، بر دیوار گالری دیدار نقش بسته است. کارهایی از سالهای دهه هشتاد شمسی تا کارهای جدید که در سال 1402 خلق شده اند، در کنار هم دیده میشوند. کارها عموماً انتزاعی و انتزاعی فیگوراتیو هستند که در کارهای ابتدایی با ساختار کاملاً هندسی و انسجام تصویری بالا دیده میشوند. تابلوهای این نمایشگاه همگی با تکنیک رنگ و روغن اجرا شدهاند و این امکان را برای بیننده بوجود آورده است که بتواند از میان آنها طیفهای مورد علاقه نقاش را که پالت شخصی هنرمند را میسازند نظارهگر باشد. رنگهایی با شفافیت و درخشش بالا که در دیدگان مخاطب جلوهگری بیشتری میکند. مچاله شدگی انسان معاصر در مجموعه جدید این هنرمند به خوبی با ساختار جدید و رویدادهای اجتماعی همزمان با خلق آثار تطابق دارند. انسانی که بر اثر فشارهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همانند کاغذ مچاله شدهای، فرم اصلی خود را از دست داده است و این چین خوردگی بر تمامی تار و پود کارهای اخیر هنرمند قابل رویت است. درتابلویی که پیکره آدمی خوابیده با ساختار نیمه انتزاعی را نشان میدهد: تصویر چهره شخصی را میبینیم که به ساختار هندسی تقلیل یافته است و بقیه بدن ساختار انتزاعی دارد و له شدگی و مچاله شدگی انسان معاصر را به تصویر میکشد. در سایر کارهای این هنرمند علاقه برای به تصویر کشیدن فیگورهای انسانی در لابهلای ساختار هندسی دیده میشود که به رنج و اندوه انسان معاصر اشاره دارد. هرچند هنرمند دربیانیه نمایشگاه: هرگونه الصاق معنایی به آثار را رد میکند، اما آنچه از دیدن این آثار به ذهن، متبادر میشود، نوعی لهشدگی و مچالهشدگی تزئین یافته است که با رنگهای جذاب گرم به تصویر درآمده است. ساختارهندسی کارها بسیار دقیق و محکم است که نشان از ترکیببندیهای فکرشدهای دارد که ساعتها هنرمند برای رسیدن به هارمونی اثر تلاش نموده است و قبل از اجرا با طراحیهای دقیق و موشکافانه خود تمامی جزئیات طرح را آماده و سپس با حسی آزاد آنها را بر روی تابلو به اجرا در آورده است. طراحیهایی با تمام جزئیات یک اثر هنری کامل که جای آنها در کنار کارهای این نمایشگاه خالی است تا به فهم بهتر ساختار نقاشانه کارهای هنرمند یاری رساند. حشمتی نژاد نمیخواهد حرف بزرگ و غیر قابل درک بزند بلکه نقاشیاش: زیست هنرمندانه روزمرهاش را برایمان همانطور که در ویدئو آرت اش برایمان مجسم کرده است بی آلایش و بدون تظاهر به تصویر کشیده است. با آرزوی سلامتی و تندرستی برای این هنرمند گرامی.
با احترام
سید محمود حسینی-اردیبهشت 1403
فعالیت مجدد گالری «دیدار» پس از ۶ ماه وقفه
مدیر گالری دیدار گفت: این گالری پس از شش ماه وقفه با برگزاری نمایشگاه آبرنگ از بهاره شب انگیز با عنوان «آهای خبردار» شروع به فعالیت میکند.
پروانه سیلانی، در گفتوگو با ایمنا درباره فعالیت گالری دیدار اظهار کرد: گالری اواخر سال ۹۶ با رویکرد هنر معاصر تأسیس شد که با برگزاری نمایشگاههای گروهی هنرمندان جوان زیادی را معرفی کرده است.
وی ادامه داد: هرساله تعداد زیادی نمایشگاه توسط این گالری برگزار شده است؛ در دوران کرونا یک وقفه دو ساله افتاد، پس از اعتراضات اخیر هم تعدادی از هنرمندان نمایشگاه را کنسل کردند و گالری حدود پنج ماه تعطیل بود.
مدیر گالری دیدار تصریح کرد: این گالری پس از شش ماه وقفه با برگزاری نمایشگاه آبرنگ از بهاره شب انگیز با عنوان «آهای خبردار» شروع به فعالیت میکند.
وی درباره زمان و مکان برگزاری نمایشگاه گفت: افتتاحیه این نمایشگاه جمعه هجدهم فروردینماه از ساعت ۱۶ تا ۲۰ است؛ که علاقهمندان جهت بازدید از این نمایشگاه میتوانند همهروزه به نشانی خیابان توحید میانی، خیابان شهید قندی، کوچه شهید قاسمی، پلاک ۶ گالری دیدار مراجعه کنند.
سیلانی با اشاره به اینکه در این نمایشگاه ۴۲ اثر به نمایش گذاشته میشود، خاطرنشان کرد: این نمایشگاه تا بیست و چهارم فروردینماه ادامه دارد و تمام آثار برای فروش گذاشتهشده است.
وی افزود: گالری دیدار در نظر دارد مانند سالهای گذشته برنامههایی در سطح ملی و بینالمللی برگزار کند.
به گزارش ایمنا، ۵۴ گالری در استان اصفهان فعال است که از این تعداد ۲۹ گالری در مرکز استان و ۲۵ گالری در شهرستانها فعالیت میکند.
همچنین گالری دیدار در محله جلفای اصفهان و در خیابان توحید، خیابان قندی، خیابان قاسمی واقعشده است. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این مکان در نزدیکی مراکزی مانند بیمارستان شریعتی، بوستان سیوسهپل، مجتمع تجاری پارک، بانک پاسارگاد شعبه توحید میانی و بیمارستان سعدی قرار گرفته است.
نزدیکترین ایستگاه مترو به این مکان، ایستگاه مترو دکتر شریعتی ورودی یک و نزدیکترین ایستگاه اتوبوس به این مکان، ایستگاه اتوبوس مهرداد است که دسترسی به این مکان را برای کاربران حملونقل عمومی آسان میسازد.
نمایشگاه بهاره شب انگیز را در گالری دیدار تماشا کنید
آهای خبردار…
ایسنا/اصفهان اگر این روزها به گالری دیدار بروید نقاشیهای مختلفی از کلاغها را خواهید دید که حکایتی است از میزبانی اصفهانِ قدیم از پرندگان، آن هم در روزگار کنونی که حتی کلاغها هم در این شهر کمتر دیده می شوند.
بهاره شب انگیز درباره نمایشگاه نقاشی «آهای خبردار» به ایسنا گفت: در این نمایشگاه ۴۰ تابلوی نقاشی ارائهشده که با استفاده از تکنیک آبرنگ کار شدهاند و صحنههای مختلفی از زندگی کلاغها را به نمایش میگذارند.
او ادامه داد: پرندهها عموماً با یک یا دو صفت شناخته میشوند، اما کلاغها ویژگیهای زیادی دارند و به حافظه قوی، آیندهنگری، حل مسئله، پشتکار و زندگی جمعی شناخته میشوند. مشاهده رفتار و زندگی کلاغها که همواره در نزدیکی و مجاورت انسانها زندگی میکردند همیشه برای آدمی جالب و قابلتوجه بوده است.
این هنرمند که نمایشگاه «آهای خبردار» اولین نمایشگاه انفرادی او در زمینه نقاشی است، هنرمند گفت: برای من رفتارهای اجتماعی و شعور جمعی کلاغها قابلتوجه بود؛ اینکه همنوع خود را پس از مرگ دفن میکنند، برای او عزاداری میکنند و یا در هنگام خطر به صورت جمعی به کمک دیگر کلاغها میروند، به همین دلیل این پرنده به سوژه آثار من تبدیل شد و چون بارزترین ویژگی کلاغ خبرآوری و پیامرسانی است، نام «آهای خبردار» را به عنوان نام نمایشگاه انتخاب کردم.
او از نوجوانی به وادی هنر قدم گذاشته و در رشتههای مختلفی مانند عروسکسازی، مجسمهسازی و نقاشی فعالیت داشته است، اضافه کرد: در بین تکنیکها علاقه خاصی به آبرنگ دارم، چراکه بسیار بااحساس هنرمند مرتبط است، آنها را به زیبایی به تصویر میکشد و ظرافت خاصی دارد.
به گزارش ایسنا، علاقهمندان برای تماشای آثار نمایشگاه «آهای خبردار» میتوانند تا ۲۴ فروردین به گالری دیدار، واقع در اصفهان، خیابان توحید، خیابان شهید قندی، کوچه شهید قاسمی، پلاک ۳ مراجعه کنند.
آثار بهاره شب انگیز را در گالری دیدار تماشا کنید:
آمنه بدرالسماء هنرمند اصفهانی از برگزاری نمایشگاه «زنی را میشناسم من!» خبر میدهد و میگوید: این عنوان، برگرفته شده از اشعار فریبا شش بلوکی است. آثاری که در این نمایشگاه به معرض دید بازدیدکنندگان قرار میگیرد طی ۱۰ سال خلق شده اند. این آثار حاصل زیست من از دهه ۳۰ تا ۴۰ سالگی است که البته از تجربیات سایر زنان جامعه نیز بهره گرفته ام.
او گفت: موضوع آثار این نمایشگاه براساس مشکلات، معضلات و تجربیات مختلف زنان در جامعه است که بخشی از این تجربیات برای خود من به عنوان یک زن اتفاق افتاده و بخشی دیگر برای سایر زنان جامعه در شرایط مختلف رخ داده؛ حالا این تجربیات موضوع مجموعه آثار من در نمایشگاه «زنی که میشناسم من» شده اند.
این هنرمند اصفهانی میگوید: برای خلق این مجموعه آثار، از تکنیکهای مختلفی از جمله نگارگری و میکس مدیا (کلاژ) استفاده شده. شاید علت تنوع تکنیک این باشد که من از دوران کودکی نقاشی کار کردم و تجربه خلق تکنیکهای مختلف را دارم. از طرفی سرامیک خواندم و حالا در این مجموعه تلفیق تکنیکهای مختلف که حاصل تجربیات من است، به نمایش درخواهد آمد.
به گفته او، در این مجموعه چند تابلو با تکنیک کلاژ وجود دارد که در قالب مجموعه «زنی را میشناسم من» قرار دارند که با استفاده از چای کیسهای «تی بک» یا المانهایی که با موضوع نقاشیها همخوانی دارد انتخاب شده اند.
بدرالسماء میگوید: یکی از آثار من مرتبط با قتل دختری نوجوان است که متاسفانه در جامعه ما اتفاق افتاد. من به عنوان یک مادر که دختر نوجوان دارد از این موضوع بسیار متأثر شدم و بارها با خود فکر کردم که شاید علت این اتفاق گذر ناگهانی و خالی از دانشِ خانوادهها از فضایی سنتی به فضای مدرن باشد. ما از دنیای سنتی به دنیای مدرن کوچ کرده ایم، اما بدون آموزش. شاید همین موضوع باعث میشود که جان یک نوجوان گرفته شود. این برای من یک دغدغه بزرگ است که دنیای سنتی یک پل ارتباطی صحیح به دنیای مدرن ندارد. پس تصمیم گرفتم اثری مرتبط با این احوال را ترسیم کنم که روز افتتاحیه نمایشگاه از آن اثر و چند اثر دیگر رونمایی خواهد شد.
او گفت: من یک زن هستم که در شهر اصفهان با فرهنگ و عرف این شهر زندگی میکنم. زنان اطرافم تجربیات و مواجههای خاصی با اتفاقات پیرامون شان دارند که نمیتوان از آنها به سادگی گذشت. من به عنوان یک هنرمند با شنیدن و مطلع شدن از این تجربیات خودم را به جای فرد تجربه گر میگذارم و سعی در خلق آثاری نو دارم تا بتوانم حسهای مختلف را به تصویر بکشم.
این هنرمند اصفهانی میگوید: در چند تابلوی دیگر من در این نمایشگاه، اِلمانها و شخصیتهای زن بارز است، اما از فضاهای شهر اصفهان نیز در آنها استفاده شده.
نمایشگاه «زنی که میشناسم من» در گالری دیدار از ۱۶ اردیبهشت گشایش خواهد یافت و تا ۲۹ اردیبهشت میزبان علاقهمندان به هنر خواهد بود. علاقهمندان به تماشای این مجموعه هنری میتوانند همه روزه بجز روزهای تعطیل و جمعه از ساعت ۱۷ تا ۲۱ با مراجعه به گالری دیدار به تماشای این مجموعه آثار بپردازند.
به گفته او، در این نمایشگاه اشعاری که مرتبط با تابلوها هست و سروده خانم ها فریبا شش بلوکی و سارا سیامکی هستند توسط خانم افسانه غلافگر خوانده شده و همراه با نوای قانون خانم افسانه بدریان در قالب فایل صوتی آماده و برای بازدیدکنندگان در فضای نمایشگاه منتشر خواهد شد.
آمنه بدرالسماء متولد ۱۳۵۹ و فرزند استاد رضا بدرالسماء هنرمند مشهور نگارگری است.
او ۳۰ سال سابقه فعالیت هنری در رشتههای آبرنگ، نگارگری، میناکاری، سرامیک و عکاسی دارد. همچنین ابداع کننده شیوهای نوین در هنر میناکاری و طراح ضریح زینبیه اصفهان است؛ البته این تنها بخش کوچکی از کارنامه هنری آمنه بدرالسماء است.
او میگوید: من از دوران کودکی هنر را دنبال میکنم و هیچ گاه به دنبال کسب ثروت از طریق هنر نبوده ام، اما نباید این اصل را نادیده گرفت که هنرمندان به خوبی حمایت نمیشوند و از حداقلهای درآمد و مزایای کسب و کار از جمله بیمه بهره نمیبرند. به همین دلیل مدتی است که هنرم را به روز کرده و به طراحی داخلی وارد کرده ام. چرا که باید به عنوان یک فرد در جامعه استقلال مالی داشته باشم از طرفی علاقمند هستم که بتوانم راهی برای کسب درآمد برای هنرمندان جامعه ایجاد کنم.
این هنرمند اصفهانی در خصوص آثار نوین خود گفت: در سینما ساحل یکی از دیوارنگارههای من با عنوان «اصفهان اینجاست» در ابعاد چهار متر در چهار متر وجود دارد که با میناکاری و تکنیک آبرنگ کار شده.
من همیشه سعی در خلق آثاری نو دارم تا بتوانم حسهای مختلفی که طی سالها از درونم عبور میکند را با شیوهای نوین به تصویر بکشم.
بدرالسماء معتقد است: مادرش حامی او و پدرش در زندگی و هنر بوده و هست.
او میگوید: من به واسطه عشقی که به پدرم داشتم توانستم به عرصه هنر وارد شوم. پدر و مادر بهترین مشوق من در عرصه هنر و زندگی بودند. پدرم که استاد من هستند همیشه بادقت و وسواس آثار من را مورد نقد قرار میدهند، اما عشق و علاقه به ایشان در آثار هنری من مشخص است و به خاطر داشتن پدر و مادری مهربان و همدل همیشه شکرگزار خداوند هستم و وجودشان را موهبت الهی میدانم.
«زنی را میشناسم من»؛ شاعرانهای بربوم نقاشی
ایسنا/اصفهان «با صدایی آشنا که گویی صدای همه ما است، میپرسد: چای میخوری؟ دو لیوان میآورد و مینشیند کنارم. چای کیسهای را میاندازد داخل یکی از لیوانها و آب جوش را میریزد بر تن اسیرش. کیسه چای را حالا مهمان لیوان من میکند. بقیه عصاره چای سهم من میشود. من هم رنگ میگیرم. پر میشوم از قرمز، هنگامی که دختری چون ساق نازک گندم درو میشود»؛ این نوشته واگویهای از درونیات آمنه بدرالسماء است که حالا بر تن بوم نقاشی و در نمایشگاه «زنی را میشناسم من»، تجلی یافته است.
او درباره ایده این نمایشگاه که به گفته خودش از شعرهای فریبا ششبلوکی و سارا سیامکی وام گرفته است، به ایسنا میگوید: ایده نمایشگاه از این اشعار گرفته شد. البته سوژه اکثر تابلوها درباره زنان، معضلات، مشکلات و تجربیاتی است که آنها در سنین مختلف تجربه میکنند.
آنطور که آمنه بدرالسماء روایت میکند او این زنان را یا از نزدیک دیدار کرده و یا زنانی بودهاند که روایت آنان در جامعه وجود داشته است. پس ادامه میدهد: من در مواجهه با جامعه به وسیله قلمم حرف میزنم. به نظرم این یک هدیه خدادادی است که هر کسی به نوعی میتواند وظیفه خودش را انجام دهد و من نیز در مقابل اتفاقاتی که در جامعهام رخ میدهد و یا تجربههای شخصیام، میتوانم حس و دغدغهام را به تصویر بکشم، ثبت کنم و به دیگران نشان دهم.
آثار نمایشگاه «زنی را میشناسم من» اغلب با تکنیک نگارگری آبرنگ و اکرولیک کار شده و چند اثر این مجموعه نیز با تکنیک میکسمدیا و بهصورت کلاژ و کلاژ به وسیله چای کیسهای یا تیبگ خلق شده که حاصل احساسات، تجربیات و زیست این هنرمند در شهر اصفهان است.
او درباره اینکه چرا از چای کیسهای استفاده کرده است، میگوید: تیبگ را انتخاب کردم به این دلیل که همیشه میدیدم در اطرافم فرزندی پدر و مادرش یا دوستی، دوستش را در روابط مختلف و پس از اینکه از کار افتاده میشود و یا از جنبه مادی و معنوی برای او مصلحتی ندارد، دور میاندازد همچون یک چای کیسهای که استفاده میکنیم و زمانی که به رنگ دلخواهمان رسید آن را دور میاندازیم. پس من تلاش کردم از این چای دورانداختنی در اثرم استفاده و آن را به یک اثر هنری گویا تبدیل کنم و به نوعی توانستم به وسیله آن حرف بزنم.
تابلوی «فریاد سکوت» این مجموعه تصویر زنی است که نگاهش به درون خود و یک کفگیر روی دهانش قرار گرفته است. تیبگها که هر کدام دانه دانه حسهای مختلفی را بازگو میکنند نیز گویی بیانگر زنانی با شکل و شمایل مختلفاند؛ اینطور که یک نفر لبخند داره یک نفر جوان، دیگری پیر، کسی عصبانی و به طور کلی تمام این زنان یک زن را تشکیل میدهند.
مجموعه دیگر این نمایشگاه درباره دغدغههای اجتماعی است که در جامعه این نقاش پیش آمده، بهعنوان مثال زنی که قربانی اسیدپاشی شده و صورت، چشم و دستش را از دست داده، اما همچنان محکم ایستاده است. وی میگوید: این تابلو تازهترین اثر من است که در این نمایشگاه رونمایی شد و آن را با عشق به مرضیه ابراهیمی تقدیم کردهام، چراکه احساس میکنم او با وجود چنین اتفاقی که برایش رقم خورد چه خوب توانست محکم بایستد و مسیر زندگیاش را محکم قدم بردارد.
این تابلو عمودی و ایستاده و با سایز ۶۰ در ۱۳۰ است که از تیبگهای مختلفی که هر کدام یک پرتره زن در آن دیده و آنها هم نصف صورت ندارند تشکیل میشود و همه در کنار یکدیگر پرتره مرضیه ابراهیمی را نشان میدهد. بدرالسماء ادامه میدهد: در این اثر رد شعر سارا سیامکی نیز وجود دارد که میگوید «آغوش من کوه میزاید». و این شعر اشاره به مادری دارد که توانسته چنین دختری را پرورش دهد. در واقع این حس درونی من نیز است که نمیتوانم به راحتی از آن عبور کنم، پس آن را به تصویر درمیآوردم.
تابلو دیگر او کلاژ داس روی تخته گوشت است و زنی با لباس سنتی بر روی لبه این داس آکروباتبازی میکند. بدرالسماء درباره این تابلو اینطور نقل میکند: این اثر، بیانگر حس من درباره دختری است که چند سال پیش توسط پدرش با داس کشته شد و از آنجایی که من هم دختری نوجوان دارم، بسیار متأثر و ناراحت شدم که چرا این اتفاق در جامعه من رخ داده است. پس روی تخته گوشت که همیشه برای آشپزی از آن استفاده میشود داسی قرار دادم که این داس گاه برای تکه تکه کردن است و همچنین با آن میتوانی گندم درو کنی و هم سر دختری نوجوان را که از ساقه گندم تردتر است ببری. همچنین المانی سنتی که در قالب زنی با لباس سنتی تصویر شده و بر روی لبه تیغ این داس آکروباتبازی میکند و هر لحظه ممکن است بیفتد و از بین برود را به تصویر کشیدم.
به زعم او در جامعه امروز ما که گذار از دنیای سنتی به دنیای مدرن، سریع رخ داده، میانه این دو دنیا پر نشده است و در ادامه نیز به ما آموزشی ندادند که چه طور باید با وجود شرایط فعلی، مسیرمان را طی کنیم. او میافزاید: پدران و مادران ما نمیدانند با این وضعیت چه برخوردی داشته باشند، همچنین نوجوانان هم به یکباره به این دنیای مجازی پرش کردند و در نتیجه نیاموختند از آن چگونه استفاده کنند پس ممکن است در این راه از بین بروند و اینها دغدغههای اجتماعی و زندگی من است که باعث شدند این مجموعه آثار شکل بگیرد.
او با بیان اینکه مجموعه حاضر حاصل کار او بین ۳۰ تا ۴۰ سالگیاش بوده، امیدوارم است این آثار بتوانند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند و مسیری را بگشاید تا در ادامه قانونهایی تعدیل و شرایط بهتری رقم بخورد.
گفتنی است علاقهمندان برای تماشای این نمایشگاه میتوانند تا ۲۹ اردیبهشت ساعت ۱۷ تا ۲۱ به گالری دیدار واقع در خیابان توحید، خیابان شهید قندی(مهرداد)، کوچه شهید قاسمی، پلاک ۶ مراجعه کنند.
طرحی نگرورزانه بر روشِ طراحیِ سلف پرترههای معلّقِ
» خودکاریِ روانیِ سوررئالیسم « کنکاشی در امکاناتِ
محمدقادریان/ مهر 1400
چهار سال پیش، زمانی که حدود دو ساعت منتظر شدم تا تعمیرکار، موبایل را تحویل دهد، در چمنهای پارکِ پل فردوسی اصفهان مشغول طراحی شدم. نگاهم به گلی تک افتاده در سطح وسیعِ چمن افتاد. لکهای زرد در میان آن همه سبز بود که توجهم را جلب کرد و نگاهم بر آن ماند. بدون این که به صفحه نگاه کنم، از گل طراحی کردم. یکی…. دوتا ….. سه تا……. سیتا… ) تصویر 1 . نمونه هائی آن طراحی ها است (. تصویر 1. تاریخ 1 / 3 / 96 خیلی عجیب بود…. یک فرمِ مشخص، امکانِ بیپایان فرم متفاوت را در خود داشت!! و این جا بود که پرسشی برای من شکل گرفت. واقعیت چیست؟ آیا واقعا، واقعیت ثابت و مشخص است؟ وقتی خیره به گل، بدون این که به صفحه نگاه کنم طراحی میکردم، عینیت گل بود که در طراحی آشکار میشد و صد جلوه پیدا میکرد و یا بر عکس، اتفاق، ذهنیت و ناخودآگاه بود که واقعیت را تفسیر میکرد؟ پرسش از عینیت و ذهنیت، خودآگاهی و ناخودآگاهی در ارتباط با واقعیت، گرچه پرسشی است درازناک و با تاریخی طولانی، اما برای من با این تجربۀ شخصی موضوعیت پیدا کرد…
ادامه را در پی دی اف بخوانید
آینه هائی با نقوش تزئینی شبیه به تذهیب
آینه هائی با چهرهائی متأثر از چهرههای نگارگری
آینه هائی به شکل دایره، مستطیل و حتی شکسته!
کار با آینه، دشواریهای خود را دارد. به لحاظ تاریخی، آینه در متون عرفانی و ادبی مضمون بسیاری از مکتوبات است. همچنین در آثار هنری، از آینه به شکل های متنوع استفاده شده است .
بنابراین کار با آینه مخاطرات و محدودیتهای خود را داد .آیا آینه در آثار سارا عصارزادگان معنائی جدید یافته است؟
در آثار عصارزادگان، آینه بیش از آنکه بخواهد کارکردی نمادین و یا تمثیلی داشته باشد، عینیتی مادی دارد و خود موضوع دیدن است. آینه های عصارزادگان به جای بازنمائی تصاویر ،خود موضوع دیدن اند. در نتیجه، به جای آن که وسیله ای در جهت هدفی دیگر باشند، خود هدف بررسی و مشاهده شده اند .بنابراین آینه ها نه در نقش تجلیگاه یا مظهریت و نه در نقش بازنمائی و تصویرگری چیزی، معنا یافته اند. مادیّت آینه، فرم آن و نقوش روی آن، بسان شیئْ ارزش پیدا کرده و استقال یافته است.
وجه دیگر آثار، مربوط به نقوش آینه ها است. نقش های تذهیب گونه به صورت خراشیدن پشت آینه و رنگ گذاری پدید آمده است. خراش در اینجا تسجمی از کنکاش یا کاوش در معنای این نقوش است. در دل خراش، احساسی از آزار و رنجش نهفته است. بنابراین، این یادآوری و اشاره به نقوش سنتیِ گذشته نشانی است از فقدان…. فقدانِ حضور زندهی این نقش مایه ها در زندگی امروز.
نحوهی اجرا و خراش نیز مهم است. در مقایسه به اجرای ظریف نقوش که با قلم موگربه انجام میشده و پرداخت و دورگیری دقیق داشته، نقوش در اینجا به صورت خراش و رنجه رنجه اجرا شده است. کیفیت این نقوش، حالتی از سیالیت را ایجاد کرده و قرینه نیست. اگر نقوش تزئینی در گذشته به صورت دقیق و قرینه اجرا میشده، در خود ثبات و اطمینان به همراه داشته ،اما در اینجا نقوش سیالاند و همچون خطوطی بر امواج آب بی ثبات. نتیجه این که نقوش این مجموعه در بازخوانی نقوش سنتی، وجهی نقادانه دارد.
این وجه نقادانه در ارتباط با شکل کادر و اجرای نقوش درون آن نیز مطرح است. کادرهای هندسی دایره و مستطیل، در مقابل نقوشی که طرح اولیه ی آنها نیز دقیقا هندسی بوده ولی اجرای آن هندسی نیست، گفت وگوئی شکل داده که امکان مقایسه را برای مخاطب فراهم کرده است.
اما کندوکاو عصارزادگان در نقوش و نگاره ها که به تعبیر او بیانگر تلاشهای ناهشیار جمعی (ناخودآگاه) است، با مشارکت مخاطب تکمیل میشود. زمانی که مخاطب به آینهها نگاه میکند و خیره به آینه خود را میبیند، پرترهها در کنار چهره اش همنشین اند و گاه چهره و پرتره روی هم قرار می گیرند. این رو در رو شدن و قرارگیری صورت بر صورت، امکان دیدن خود امروز و خود دیروز را فراهم میکند و مخاطب می تواند در این میانه قرار بگیرد. حالا امکان پرسش از تاریخ برایش شکل میگیرد. تاریخی که به گذشتهی او مربوط است و به امروز او گره خورده است.
به نگر من در آثار سارا عصارزادگان بیان نقادانه، حضوری پررنگ دارد و عناصر سنتی آینه و نقوش تذهیب و چهره های نگارگری معنائی وابسته به امروز پیدا کرده است. گرچه او با دیده ی احترام و احساسی از تعلق خاطر به هنرهای سنتی، دست به خلق اثر زده است و این مسأله در رنگ های گاه شادمانه ی او و همچنین در بیانیه اش به خوبی آشکار است، با این حال تصور میکنم خواست او بر آثار تحمیل نشده و امکان تفسیرهای دیگر در کارها فراهم شده است و این ویژگی مهم کارهای اوست.
محمد قادریان بهمن 99
“وارنگ” درهم تنیدگی فضا و زمان
جهان به سمت بی نظمی و پدیدهها به سوی پراکندگی میروند، از طرف دیگر به نظر میآید که طبیعت از هم شکلی و کلیشه گریزان است، پیرامون ما بیکرانهای از در هم تنیدگی فضا و زمان است.”وارنگ” گاه روایت سرگردانی در جهانی سرشار از اتفاق و حرکت و گاه تصویر رویاهایی بهم ریخته و ابهام آمیز است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، “وارنگ” مجموعه آثار شهین نبویان پور است که اینک فارغ از محدودیت ها، آزادانه به بوم هنری تازه بخشیده و معتقد است “وارنگ هر چه که هست برای من تجربه ای است بسیار دلچسب از آزادی بیان احساس و تجسم جهانی ناشناس و دست نیافتنی، آمیزه با صدا و سکوت.”
این هنرمند در گفت و گو با خبرنگار ایمنا در خصوص خلق آثار نمایشگاه وارنگ میگوید: زمانی که هنرمند، به تجربههای زندگیاش نگاه میکند و به پیرامونش ژرف مینگرد، ایدهای در ذهنش شکل میگیرد و به مرور زمان بارور میشود و میلی پدید میآید که به ابراز آن اندیشه میانجامد، انگیزه من از خلق به همین خودبیانگری و ابراز دیدگاهم به مخاطب بر میگردد.
وی افزود: آنچه در این جا بر آن تاکید باید کرد، ضرورت تعامل چندجانبه هنرمند، مخاطب و اثر هنری است.
این هنرمند با بیان اینکه ضرورت و احتیاج به آزادی، چه در بیان و چه در استفاده از متریال، شکل دهنده به ایده و روند این مجموعه بود، میگوید: نقشهای انتزاعی پارچهها، خیالم را بارور میکرد و اجازه رؤیا پردازی میداد. پس از مجموعه قبلیام متوجه شدم که نیاز به آزادی بیشتر دارم، وجود نقش پارچه ها که زمینه اصلی ایده پردازی بود، در عین این که امکانات فراوانی پیش رویم گذاشت، اما محدودیتهایی هم به دنبال داشت چراکه دست به تجربه روشهای جدیدی زدم.
نبویان پور ادامه میدهد: این آثار بسیار تجربی است و ساعتها روی ترکیب مواد و خواصشان مطالعه و آزمایش کردم و در فرایند کار به مرور متوجه شدم که هر بافتی چگونه به بیانی که مورد نظرم است، کمک میکند. ضمن این که اجرای مواد مختلف روی بوم، متفاوت و برخی با دقت و در موارد زیادی اجرای بداهه کار، مرز حساسی بین نظم و بی نظمی و این همان موقعیتی بود که دنبالش بودم، همچنین برای اجرای مواد روی بوم، نه تنها از ابزارهای موجود استفاده، بلکه دست به ابزار سازی زدم و همه این تجربهها، در فرایند کار شکل گرفته و گام به گام حدود آزادیام را توسعه داده است.
وی با بیان اینکه این مجموعه نشان دهنده فرایندی است که گام به گام و در طول دو سال شکل گرفته، میگوید: باید اشاره کنم که تغییرات بر اساس منطق درونی اثر بوده و حتی در مورد بومها، بر اساس ایده و متریال و گفت و گویی که بین آنها با فضای مورد نیازم شکل گرفته، ابعاد آنها را انتخاب کردهام. به همین دلیل فکر میکنم ابعاد کارها با هر اثر خیلی هماهنگ و به لحاظ کیفی نیز این تفاوت طبیعی است چرا که وقتی شما در یک بازه طولانی دست به آفرینش میزنید، کارهای آخر احتمالاً از کیفیت بیشتری برخوردار و اگر تاکید بر فرایند خلق آثار باشد، به نظر من این نقطه قوت این مجموعه است.
این هنرمند خاطرنشان میکند: در این تلاش از رنگهایی محدود چون سپید و سیاه و گاهی خاکستری بهره گرفتهام، فرمها تکرار ناپذیرند و خود برآمده از اتفاق و رنگ است. بافتها حاصل ترکیب گوناگونی مواد است، آمیختگی چیزهایی که ناچیز به چشم میآیند.
به گزارش ایمنا، نمایشگاه وارنگ در گالری دیدار اصفهان واقع در توحید میانی، خیابان شهید قندی، کوچه شهید قاسمی، پلاک۶ میزبان هنردوستان تا ۱۶ بهمن ماه خواهد بود.
رنگ و طراحی و بافت، عناصر بنیادین نقاشی است. گرچه در هر کدام، حضور دو عنصر دیگر هست- به این معنا که هر رنگی بافت و طرحی دارد و هیچ طراحیای نیست که بیرنگ و بافت باشد و همینطور در مورد بافت- اما در تحلیل، این سه را مجزا لحاظ میکنیم. به عبارت دیگر تاکید و وجهی نظرمان در تحلیل متفاوت است. از برآیند و برهم کنش این سه، فرم و معنا سر بر میآورد و آشکار میشود.
گرچه که فرم بیش از طراحی است، اما طراحی نقشی تعیین کننده دارد. طراحی ساخت است. ساختارمندی نقاشی بر عهدهی طراحی است و این طراحی است که در فاصلهی نظم و آشفتگی، نقش بازی میکند.
رابطهی معنا و مفهوم، شبیه فرم و طراحی است. مفهومْ معنا دار است، اما قلمرو معنا وسیعتر است. معناهایی هست که مفهومی نیست و جز با رنگ نمیتوان گفت. رنگ زبان نقاشی است. رنگ بسیط است و این رنگ است که در بیان معنا، امکان فراروی فراهم میکند.
و اما بافت، عنصری که غالبا پسینی و در درجهی دومِ اهمیت لحاظ شده و یا به نقش برجسته و مجسمه حوالت داده شده است. بافت جسمیت نقاشی است. بافت مادیت و واقعیت نقاشی است و از این دریچه است که ورود ما به نقاشیهای شهین نبویانپور آغاز میشود.
وارنگ که معنای واژگانی آن مخالف رنگ یا مقابل رنگ است، توسعهی معنایی است که این نقاشیها برای بافت پدید آوردهاند. علاوه بر این، بافت در این نقاشیها نقشی حتی کلیدیتر دارد. بافت و نحوهی رفتار بافت در این آثار، این تقابل یا نسبت جدید را به طراحی هم کشانده است. رفتار بداههی شکل گرفته در بافتها، واطرح است و این واسازی در این عناصر بنیادین، امکان بازنگری به نقاشی را فراهم آورده است. این بازاندیشی در دورهی مرگ نقاشی، بسیار مغتنم است.
اشاره شد که بافت جسمیت نقاشی است. آیا محوریت بافت، تاکیدی است بر جسمیت و بدنمندی انسان؟ این که همهی ابعاد زندگی انسانی با بدن شکل میگیرد و بدون بدن همهی آنچه معنا میدانیم بیمعنا است؟ حضور پیکرهای انسانی با حالتهای مختلف متلاشی، دفرمه شده و غریب با چنان انسجامی که در شکلگیری آنها بافت نقش حیاتی دارد، تاییدی است بر این برداشت. علاوه بر این، عناوین تابلوها، نشان میدهد انسان و پرسشهایش از زندگی، هستی و ابعاد مختلف آن، برای نقاش دغدغه است.
سطح تابلوها و قدرت بیان آنها متفاوت است. سطحی که در آغاز کار از تصویرگری و گزارشِ یک موضوع شروع شده و به آفرینش و خلق یک موقعیت نائل شده است. به دیگر سخن، نقطهی ضعف آثار که تفاوت کیفی آنهاست، نقطهی قوت آنها است، چرا که فرایندی است از سطحی اگزیستنسیل به موقعیتی اگزیستنسیال. در اینجا است که فرصت مشارکت در این تجربه و رشد انسانی با تماشای این آثار فراهم میشود.
محمد قادریان_ بهمن 1398
نمایشگاه خانم نبویان پور در گالری دیدار باعنوان وارنگ تجربه ای مطابق مد روز نیست بلکه نقاشی هایی سرشار از کنش ،هراس،نفرت و پراکنگی با روایتی متکثر و مخدوش از جهان پیرامون است. غلبه فرم های سیال و بدون ترس در کنشی آزاد و حرکتی خود انگیخته و خیال پردازانه رهایی آثار را بیشتر نموده و استفاده از بافت های خشن تأثیرات بصری آنها را دو چندان نموده است. این آثار مستقیما بیانگر نمایش احساسات جستجوگر هنرمند بر روی بوم اند و تصاویر ذهنی گوناگون هنرمند را منعکس می کنند. اندازه بزرگ بوم ها و قطع بزرگ کارها بر این بیانگری و تاثیر می افزاید. از سویی دیگر استفاده از ژرفای پرسپکتیو در بعضی از کارها از بین برده شده است و صرفا به کمک رنگهای متضاد در زمینه ای خنثی که عموما مشکی یا خاکستری است، قدرت خیال پردازی شناور هنرمند به نمایش گذاشته شده است. استفاده از رنگهای ساختمانی با کیفیت پایین، شدت درخشندگی و تاثیرگذاری رنگی را بر بیننده کم نموده است و از سویی دیگر باعث هماهنگی و هارمونی درونی طیف رنگی داخل تابلو شده است. درتعدادی از کارها فضایی ،بی مکان و بی زمان برای عناصر صحنه بوجود آورده شده است و در این فضای خنثی فرم های رها شده و سرگردان با نیرو و انرژیی که از بافت های خشن صحنه می گیرند در بازی بصری تابلوشرکت نموده و عرصه ای شناور و جهانی پراکنده و دگرگون شده را منعکس می کنند. در این نمایش، فرم های سیال زمینه را پر می کنند و به خط افق تازه ای می رسند و کائناتی جدید را می سازند.جهانی پر کنش، متلاطم و پر از برخورد ها و اصطکاکات روحی و درونی. فضاهای گنگ با رنگهاب متضاد و شکل های سیاه و شوم، انرژی خود را از بافت های خشن صحنه می گیرند و ترکیب بندی های تازه و جدیدی را می سازند که برای بیننده جذابیت داشته و شیفتگی نقاش را به نمایش خشونت، سقوط و پراکندگی های جهان پر ازتیرگی را با خلاقیتی نو و صریح نمایش می دهد. با آرزوی موفقیت برای این هنرمند.
سید محمود حسینی
بهمن 1398
پس از واقعیت – یک بخش از هنر طبیعت مجارستانی
در سال 2015 هنرمندان زیست محیطی ایران درسفنتوگئوگه (ترانسیلوانیا– رومانی)یک نمایشگاه فوق العاده داشتند، و آثار 28 هنرمندایرانی در مرکز هنرهای ترانسیلوانیا نمایش داده شد. پنج نفر از آنها به ترانسیلوانیا آمدند و همراه با هنرمندان مجارستانی کارگاهی در باغ قلعه Olasztelek داشتند. کیوریتور محمود مکتبی ، هنرمند و برگزارکنندگان مجارستانی: پترالپار و من آرزوی ادامه یاین پروژه هنری ایرانی-مجارستانی وبرگزاری یک رویداد مشابه را در ایران داشتیم. اکنون ما بسیار قدردانی می کنیم که هنرمندان طبیعت مجارستان می توانند در گالری دیدار اصفهان کارهای هنری خود را ارائه دهد و پس از آن می تواند همراه با هنرمندان ایرانی درکارگاه های برگزار شده در محیط طبیعی زیبای ایران شرکت کنند.
برای این نمایشگاه، ما آثاری از دو سمپوزیوم مختلف در زمینه هنر طبیعت مجارستان انتخاب کردیم. یکی از آن ها، سمپوزیوم بین المللی دریاچه ولنس است که 11 سال پیش هرتابستان در مجموعه ی دریاچه ولنس برگزار میشد. این شهر حمام های کوچک تنها 50 کیلومتر از پایتخت مجارستان، بوداپست فاصله دارد. یک دریاچه با یک جزیره مصنوعی وجود دارد که هنرمندان می توانند در آن کار کنند.هنرمندان میتوانند با استفاده از قایق یا کنو به جزیره ی میان دریاچه دسترسی داشته باشند. هدف این پروژه این است که این حیات وحش مصنوعی را با قدرت هنر به یک نمایشگاه فضای باز تبدیل کند. اینیک آزمایش برای ادغام یک فضای مصنوعی در طبیعت است. در عین حال، “انسان پاره شده از طبیعت” را به طبیعت بازمیگرداند. برگزار کننده اصلی، مجسمه ساز پتر آگن و بنیاد سمپوزیوم است.
دیگر سمپوزیوم هنری در محیطی کاملا متفاوت اتفاق میافتد. محل 6 ساله BikfalvaNAPtelep در ترانسیلوانیا واقع شده است، 720 کیلومتر دور از بوداپست، در شرق ترین بخش مجارستان تاریخی است. Bikfalva، روستای مجارستانی (که در حال حاضر متعلق به رومانی است) در پای کوه ها در یک منظره زیبا واقع شده است. این روستا دارای ساختمان های چوبی و سنگی سنتی است و ساختار اسکان اصلی آن حفظ شده است. در این روستا همچنان شیوه زندگی یک انسان با طبیعت را نگه داشته شده است . وظیفه هنرمندان ایجاد آثار هنری است که منعکس کننده این محیط روستایی است. هدف از این رویداد این است که دوباره چشم انداز و سبک زندگی سنتی ترانسیلوانیا را تفسیر و ارزش های آن را با فرهنگ معاصر ادغام کنیم. برگزار کنندگان این رویداد هنری عبارتند از هنرمند پتر آلپار و مورخ هنری وارلیای ریکا و انجمن هنر و میراث ترانسیلوانیا.
علاوه بر اینها، آثار پنج هنرمند انتخاب شده توسط بازدیدکنندگان اصفهان دیده می شود.
پتر آلپار کیوریتور این نمایشگاه “نقاشی های زمین” را که موتیف های عظیم گرفته شده از هند و ایران است را با خود به همراه دارد. پتر آگنز، برگزار کننده ی سمپوزیوم دریاچه ولنس تجربه ی بافت آب و دایره های آرام آن را دارد. کودر ویلموس تلاش کرده است بدن انسان را در پشت طبیعت پنهان کند و آن را با طبیعت مساوی کند. TomcsikJudit توجه ما را با کار حساس خود به کیفیت معمول انسان جلب کرده است و MészárosGergő با دستان خالق به جهان اطراف خود اشاره میکند.
همان ویژگی های آثار – ساخته شده در محیط های مختلف طبیعی – احترام به طبیعت و اشاره داشتن به ارزش های واقعی است. نقش شفا دهنده ی هنر در فرهنگ های باستانی روشن بود. هنرمندان معاصر امروز باید به این باور برسند. با هنر می توانند جامعه را درمان کنند و محیطشان را درمان کنند. ما امیدواریم که از طریق افکار هنری این آثار، همه حاضران بتوانند زیبایی و قدرت هنر را احساس کنند.
به نام کیوریتورها و هنرمندان مجارستانی، می خواهم عمیق ترین تشکر را از همکاران برگزارکننده ایرانی،اقامتگاه هنری راه ، به حامیان این پروژه و مدیران گالری دودر ابراز کنم.این باعث افتخار ماست که اینجا هستیم تا فرهنگ غنی و مهمان نوازی گرم شمارا تجربه کنیم.
After Reality – a segment of Hungarian Nature Art
In 2015 Iranian environmental artists had a wonderful exhibition in Sepsiszentgyörgy (Transylvania – Romania) when 28 Persian artists‘ artworks were exhibited in the Transylvanian Art Center. Five of them came to Transylvania, and together with Hungarian artists had a workshop in the castle garden of Olasztelek. The curator Mahmoud Maktabi visual artist and the Hungarian organizers: Péter Alpár and I had a dream to continue the Iranian-Hungarian art project, and organize the same event in Iran. Now we are very appreciated that in the Isfahan Dudar Gallery Hungarian nature artist could present their artworks, and after that could participate in workshops with Iranian artists in the beautiful natural environment of Iran.
For this exhibition, we have selected artworks from two different symposiums of the Hungarian field of nature art. The one is the International Velence Lake Symposium, which is organized every summer 11 years ago in the settlement of Velence. This tiny bath city just 50 km from the capital of Hungary, Budapest. There is a lake with an artificial island where artists can work. The island can be reached by boat or Canoe on the water. The project‘s aim is to transform this artificially wild place with the strength of the art into a visitable open-air gallery. This is an experiment to integrate an artificial space into the nature. At the same time, it re-integrates the „nature torn man“ into nature. The main organizer is Péter Ágnes sculptor and the Symposium Foundation.
The other art symposium is in a very different environment. The place of the 6 years old Bikfalva NAPtelep is located in Transylvania, 720 km far from Budapest, in the easternmost part of historic Hungary. Bikfalva, the Hungarian village (currently belonging to Romania) is located at the foot of the mountains in a picturesque setting. The village has traditional wood and stone buildings and keeps its original settlement structure. It also preserves the lifestyle of a man living with nature. The task of artists is to create artworks reflecting this rural environment. The purpose of the event is to reinterpret the traditional Transylvanian landscape and lifestyle and integrate its values into contemporary culture. The organizers are Péter Alpár visual artist and Várallyay Réka art historian and the Association of Transylvanian Art and Heritage.
Besides all these, the works of five selected artists can be seen by Isfahan visitors.
Péter Alpár the curator of this exhibition brought “Earth-drawings” from Iran and India enlarge ancient motifs in the space. Péter Ágnes, the curator of the Velence Lake Symposium had experimented with the waving water and the calm circles. Kotér Vilmos attempted to hide the human body behind the nature, and make it equal with that. Tomcsik Judit drew our attention with her sensitive work to the common human quality, and Mészáros Gergő with the creator’s hand points to the world around him.
The same features of the works – made in different natural environments – are the respect for nature and the highlight of true values. The healing role of art was clear in ancient cultures. Today’s contemporary artists have to believe in this. With art, they could cure society and heal their environment. We hope that through the artistic thoughts of these works everyone present can feel the beauty and the power of art.
In the name of the Hungarian curators and artists, I would like to express our deepest thanks to the Iranian co-organizers, to RAH Residency House, to the sponsors of this projects and the leaders of the Dudar Gallery. It is a pleasure for us to be here with you enjoying your rich culture and your warm hospitality.
جمعه 30/9/1397 ، تعدادی از آثار ماساهیرو سوگانو (هنرمند فیلم ساز ژاپنی) در گالری دیدار، با حضور هنرمند و تعدادی از هنرمندان مفهومی اصفهان به نمایش درآمد و گفتگو درمورد آثار و فعالیت های این هنرمند برگزار شد.
ماساهیرو سوگانو در آثار نخستیناش از تصویر و معناهای ضمنی آن بهره برده است. کلام کمتر است و بنابراین معنای فیلمها بر دوش تصاویر هستند. اما به مرور کلام بر تصویر افزوده شد و در نهایت پیوند متعادلی میان تصویری و کلام را در آثارش میتوان مشاهده کرد. اگر چه در آثار متاخر، تاثیرپذیری از موسیقی همسرش نیز در آنها دیده میشود.
در آثار، روحیهی نبرد به شیوهی فیلمهای معاصر ژاپن دیده میشود. که بخشی از آن مربوط به روحیه جوانمردی سامورایی، است. به ویژه در اثر آخر که در رفتار و نوع پوشش فردی که دیگری را با خود به دوش میکشد و در نهایت او را مثله میکند اما درون این کشتار بیرحمانه؛ زندگی جدیدی تبلور پیدا میکند و کودکی دیده میشود.
ماساهیرو نگاه جزء نگری دارد و سعیاش در ایجاد مجاز است. به گونهای که یک جزء بدن انسانی( انگشتان دست) نمود وجود کلیت انسان به خود میگیرند.
به هر حال آثار ماساهیرو ذهن مخاطب را درگیر میکنند و تاویلپذیری را در خود دارند.
معرک نژاد – آذر 1397
با سپاس از:
محمود مکتبی (راه رزیدنسی)
ماساهیرو سوگانو (هنرمند)
علیرضا ارواحی (تحلیلگر)
صادق امیر قائمی (مترجم)
On Friday night, 21 December 2018, some of Masahiro’s works were shown in Didar gallery with the participation of the artist and some of the conceptual artists of Isfahan.
Masahiro has used images and their implied meanings in his first works. Less words so the meaning of the films is on the shoulders of the images. But by the way, the words have been added to the image, and ultimately it can be seen in the balanced link between the visual and verbal text in his works. Although these works are also influenced by his wife Anida Yoeu Ali’s music style.
The fighting morale in his works is like the contemporary Japanese films, and there is a samurai chivalry morale, especially in the final work which is seen the attitude and dressing of the character who carrying another person and ultimately mutilates him, but a new life appears in this merciless killing.
Masahiro has a scrutator point of view and tries to provide metaphor. As one part of the human body (fingers) represents the whole human.However, Masahiro’s works are interpretable and involve the minds of the audience.
گفتگو با نسیم مهدوی به بهانه نمایشگاهش در گالری دیدار
دنیا را رنگی می بینم
گروه فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان امروز – عاطفه علیان:
جمعه ای که گذشت، ۲۱ دی ۱۳۹۷ نمایشگاه انفرادی نسیم مهدوی در گالری دیدار آغاز به کار کرد. مهدوی، هنرمند جوانی است که تا چهارشنبه، ۴۰ اثری که از سال ۹۳ نقاشی کرده را به نمایش گذاشته است. کارهای نسیم مهدوی در ابعاد مختلف و شامل کلاژ و ترکیب مواد روی بوم و اکریلیک است. در استیتمنت، با قلمش آمده است: (من از آن طبیعتم، خود را در آن یافتــم، در آن قدم زدم، صداها و آنچه لمس کردم را به تصویر درآوردم. بودن ها و نبودن ها، گفتن ها و سکوت ها، دلبستگی و کنده شدن ها در غالب رنگ و فرم نمایان شد.) آنچه در بعضی از تابلوهای مهدوی مشــاهده می شود مربوط به دوران افســردگی پس از زایمان است که تجربه زیســته بیشتر مادران است. نســیم مهدوی دانش آموخته انجمن هنرمندان نقاش اصفهان است و زیر نظر اساتیدی چون طهمورث بهادرانی، حسین تحویلیان، جواد طاهری، مرتضی بصراوی و صابری و نوشین نفیسی و زهرا فنایی دوره های نقاشــی را گذراند. در آثارش نقش رنگ بر خط و فرم غالب اســت. حمایت گالری داران خصوصی همچون گالری دیدار، از هنرمندان جوان شهر را به فال نیک گرفتیم و با او گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید:
– در استیمنت آورده اید که من از طبیعتم و طبیعت عنصر مهمی در این آثار است. از سوی دیگر، عنصر رنگ در آثار بسیار به چشم می خورد. دلیل خاصی داشته این رنگارنگی؟
– من تجربه گرا هستم، قصدم این نیست که سبک های گذشــته را دنبال و تکرار کنم. از طبیعت و واقعیت طبیعت الهام گرفتم و حســی کــه از طبیعت می گیرم را کاملا آزادانه روی بوم اجرا می کنم. این احساس تعلق به طبیعت مطمئنا، ریشه در دوران کودکی ام دارد. از نظر من آنچــه در طبیعت می گذرد با آنچــه در زندگی فردی انســانها می گذرد بسیار مشــابه است و هر دو فصل های متفاوتی را زندگی می کنند. این ایستایی و مقاومت طبیعت در پس هر زمستان و امید به آمدن بهاری دیگر، برایم جذاب و هیجان انگیز بود. شاید دلیل رنگی بودن آثارم سرشــتی دارد، چرا که از کودکی همیشه نقاشی هایم پر از رنگ بود و کاغذ جای ســفید نداشــت. به رنگ بها بسیار می دادم و هنوز هم همین گونه اســت مــن دنیا را رنگی می بینم و از این ویژگی لذت می برم.
– تعدادی از آثار شــما مربوط بــه دوران پس از زایمان اســت. دورانی که بیشتر مادران دچار افســردگی پس از زایمان می شــوند. اهمیت این موضوع تا چه اندازه بوده است؟
– مجمــوع نقاشــی هایم در ایــن نمایشــگاه ۴٠ اثر است که حدود ٢٧ اثر را در دوران پس از زایمان نقاشــی کردم. مسئله مادر شدن تأثیر زیادی در من داشت و باعث شد که به موضوع رویش و زایش و تولد دوباره بیشــتر فکر کنم. حتی گاهی ناخواســته در نقاشی هایم بروز داده شد. سعی کردم ارتباطی بین دوران قبل بارداری و پس از زایمان باشد ولی نقاشی ها کم کم از حالت کلاژ به سمت انتزاع و سادگی رسید.
– آثار تا چه اندازه بر فردیت هنرمند استوار است؟
– پاسخ این پرسش با بیننده و مخاطب من است؛ اما امیدم بر این است که توانسته باشم آنچه در نظر داشتم را به بیان رســانده باشم. به نظرم خود آثار به اندازه کافی گویا هستند که به تکرار نیفتاده و شــاید بــه دلیل وقفه های زمانی که بین اجرای آثارم پیش آمده باشد. قطعا هر اثری که آفرینش می شود برای بیان خود نیاز به مخاطب دارد و رسالت اثر با مخاطب تکمیل می شــود اما این نکته باعث نمی شود که فردیت خودم را حفظ نکنم.
– آثاری از کلاژ هم در نمایشگاه دیده می شود. به چه دورانی برمی گردد؟
به چند دلیل از کلاژ استفاده کردم. زمانی از کلاژ استفاده کردم که خودم ازلحاظ روحی و روان تنی فوق العاده هیجانی بودم و احساساتم دچار زیر و بم بسیار بود و برای تخلیه این هیجان احســاس کردم نیاز دارم از خــود عناصر طبیعت به عنوان کلاژ اســتفاده کنم. دلیل دیگر علاقه به عناصر طبیعت است که می خواستم در آثارم حضور جسمی و عینی داشته باشد. دلیل دیگر همراهی با گروهی که هنر محیطی کار می کردند و درگیری ذهنی برایم ایجاد شد.
– شما مربی نقاشــی کودک هم هســتید. این مادرانگی و اهمیت به کودکی در آثار و حرفه دغدغه شماست. اوضاع نقاشــی کودکان در اصفهان را چطور می بینید؟
– دو نکته قابل ذکر اســت. بعضی مربیان نقاشی کودک هنوز روش آموزشی صحیحی ندارند و از کلیشه ها به جای بروز خلاقیت در نقاشی کودکان استفاده می کنند و توجه به فردیت کودک نمی شــود. نکتــه دیگر اینکه بعضی از والدین درک درســتی از آمــوزش صحیــح را ندارند و صرفا یک نقاشی کپی شــده خوش آب و رنگ را بیشتر می پســندند و این دیدگاه غلط را به کودکان خود انتقال دادند و در این میان بسیاری از خلاقیت ها و استعدادهای کودکان رشد پیدا نمی کند.
گفتگو با حشمت ا… بهزادی به بهانه برپایی نمایشگاهش در گالری دیدار
آشوب یادها
گــروه فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان امروز – عاطفه علیان:
حشــمت ا… بهزادی، از نســلی است که هنرستان زیبای اصفهان، مرکز هنر شناخته می شد و سران کشــورها از ملکه انگلستان تا رهبران شــوروی و ژاپن به دیدارش می آمدند و پیشــکش نثارش می کردند تا بهــزادی نوجوان موقع دیدار ایوب خان، دومین رئیس جمهور پاکســتان، از هنرستان، عکسش ثبت شود. حشــمت ا… بهزادی متولد ۱۳۲۰ است و در روستای تشنیز چهارمحال و بختیاری به دنیا آمده است. نخستین فرزند خانواده است و در شش سالگی به اصفهان می آید و به دبستان صحت می رود. تصدیق ششــم را می گیرد و در هنرســتان هنرهای زیبا ثبت نام می کند. بهزادی زیر نظر استادان برجسته همچون استاد بهادری، پورصفا، رستم، ابوعطا و مصورالملکی طراحی و نقاشی را می آموزد و با شاگردی کردن استاد طریقی عکاسی آنالوگ را فرا می گیرد. نزدیک چهار دهه است که نمایشگاه های مختلفی از آثار بهزادی، برپاشده است. نمایشگاه “آشوب یادها” با قلم فلــزی، نگاه طنز تلخی به سرهایی دارد که به زعم بهزادی خودمدار هستند و دیگر باید زده شوند؛ سرهایی که از خودش تا شخصیت هایی همچون امیرکبیر و ستارخان و باقرخان پیوند در تاریخ می زند تا بیننده را به فکر وا می دارد.
به مناســبت نمایشگاه آشوب یادها که در گالری دیدار، به مدیریت پروانه سیلانی در حال برگزاری است با او گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید:
-شش سالگی از روستای تشنیز به اتفاق دایی تان به اصفهان می آیید و به دبستان صحت میروید. آیا در دبستان صحت عالقه به نقاشی در شما ایجاد شد؟
-شش سالم بود که به اتفاق دایی ام به اصفهان آمدم و دو سال بعد در روستای ما، تشنیز سیلی آمد که روستا را ویران کرد و پدر و مادرم به ما ملحق شدند. به مدرسه صحت رفتم که در خیابان شاهزید (هشت بهشت شرقی) واقع بود که الان اداره آموزش وپرورش ناحیه یک است. زنده یاد دکتر صحت که داروساز بود این مدرسه را ساخت و وقف آموزش وپرورش کرده بود. زنده یاد عین الیقین مدیر دبستان بود که هرروز صبح بعد از مراسم صبحگاهی به ما نکات تعلیم و تربیتی را گوشزد می کرد. دکتر سازش، مربی بهداشت بود که هر هفته چشم و گوش و موی ما را چک می کرد. استاد برازنده معلم موسیقی بود که در جلســه اول الفبای موســیقی را با ساز ویلن به ما آموخت و نخستین سرودمان ای ایران شد؛ استاد مسرت که خط خوشی داشت، نخستین استاد من در خط و نقاشی شد.
-چگونه جرقه های نخست هنر در شما ظاهر شد؟
-خانه ما چهارســو نقاشــی بود. ســر فلکه صارمیه کنار شیرینی فروشــی چند مغازه بود که به زیبایی تمام قلمزنی انجام می دادند. کلاس چهارم یا پنجم بودم که بعدازظهرها از خانواده ام اجازه می گرفتم و به تماشــای هنر قلمزنی شان می نشستم که چگونه با چکش کوچکی بر صفحه های نقره و مس هنرنمایی می کردند و همیشه محو هنر ایشان می شدم. یکی از آن اساتید، نقاش هم بود و روزی که تابلوهای پرتره سیاه قلمش را پشت ویترین دیدم مجذوب هنر نقاشی شدم. تا اینکه به من گفت هر وقت تصدیق ششم دبستان را گرفتی بیا تا با این هنر آشنایت کنم.
-سیزده سالگی هنرستان هنرهای زیبا را بــرای ادامه تحصیل انتخاب کردید؛ از آن دوران بگویید
-در ابتدا می خواســتم پزشک شوم و به دبیرستان ادب بروم. تا اینکه یکی از دوستانم که هم محله بودیم از هنرستان هنرهای زیبا برایم گفت. باهم به هنرستان رفتیم و من گفتم جای من همین جاست. برای ثبت نام در هنرستان تنها، شــش قطعه عکس با رونوشت شناسنامه گرفتند و ثبت نامم کردند. در نخستین روز با استاد پورصفا کلاس طراحی داشتیم. آنوقت استاد، حدود سی سال داشت. آقای فرشــچیان و جزی زاده هم نقش فرش درس می دادند. هنرســتان هنرهای زیبا، رشته های منبت کاری، زری بافی، خاتم سازی، قلمزنی، قالی بافی و کاشی کاری داشت. کلاس های هنرهای ترسیمی هم رشته مینیاتور و نقاشی آزاد داشت. رستم شیرازی استاد نگارگری بود. ریاست هنرستان را عیسی بهادری بر عهده داشت. مردی موقر، بلندبالا و مرتب که عصایی در دســت داشت و دســتانش معجزه می کرد و طرح های منبت کاری و خاتم سازی و قلمزنی به دست ایشان انجــام می گرفت که بعد از انقلاب به فرانســه رفت و آنجا مســئول نقاشی و هنر ایرانی در موزه لوور شد. خدمت استاد پورصفا طراحی و نقاشــی منظره را فراگرفتم و از استاد جواد رستم نگارگری و از استاد مصورالملکی مینیاتور را آموختم. بعدازظهرها در دبیرســتان درس های تئوری داشتیم. آقای الفت تاریخ و جغرافیا تدریس می کرد. شیمی را دکتر بلوریان که متخصص قلب هستند به ما آموخت و ریاضیات را آقای نجفی درس می دادند و قرآن و شریعت را آیت ا… اشراقی به عهده داشتند. حاج مصورالملکی یک اتاق داشت که نزد ایشان مینیاتور را فرامی گرفتیم و استاد به ما یاد داد که چگونه با پر مرغ و موی پشت گردن بچه گربه قلم مو بسازیم. بعد از شش سال تحصیل در هنرستان زیبا که با تکالیف و مشقت های بسیار توأم بود تازه به خودمان اجازه دادیم بگوییم که با الفبای نقاشی آشنا شده ایم.
-بعد از طی کردن شش ســال دبیرستان راهی خوزستان می شوید و معلمی می کنید.
-بله بعد از اتمام دبیرســتان راهی خوزستان شدم. در اداره فرهنگ و هنر اهواز، مســئول هنرهای تجســمی شدم. در مراکز تربیت معلم و دانش سراها و هنرستان اهواز طراحی لباس و معماری تدریس می کردم. سرپرست دوره های کودکان و نوجوانان شدم تا با پروین اعتمادی ازدواج کردم. ایشان معلم دبستان بودند و حاصل پنجاه سال زندگی مشترکم سه پسر اســت که دو تا از آنها موسیقی دان و ادیب هستند و دیگری کارمند راه آهن است.
هنرهای تجســمی شدم. در مراکز تربیت معلم و دانش سراها و هنرستان اهواز طراحی لباس و معماری تدریس می کردم. سرپرست دوره های کودکان و نوجوانان شدم تا با پروین اعتمادی ازدواج کردم. ایشان معلم دبستان بودند و حاصل پنجاه سال زندگی مشترکم سه پسر اســت که دو تا از آنها موسیقی دان و ادیب هستند و دیگری کارمند راه آهن است.
-چه شد به عکاسی روی آوردید؟
-از شــدت علاقه به نگارگــری و تصویرگری، تصمیم گرفتم عکاسی را هم فرابگیرم. روزی به عکاسخانه هولی وود، در چهارباغ عباسی، ابتدای شیخ بهایی که توسط استاد طریقی اداره می شــد، رفتم. آقای طریقی حدود سی سال ســن داشت و موهایش را از فرق ســر باز می کرد. به من گفت من شاگرد نمی خواهم؛ روتوشور و چاپگر می خواهم. گفتم اجازه دهید فرامی گیرم. به من یک ماه فرصت داد تا مجانی برایش کار کنم و یاد بگیرم. ازآنجاکه هنرستانی بودم و دستم عادت داشت ظرف پانزده روز عکاسی را فراگرفتم و بعد از هنرســتان به عکاسخانه میرفتم و تا ده شب کار می کردم و فردایش درراه مدرســه درس هایم را می خواندم و در نوجوانی هم درس می خوانــدم و هم کار می کردم و درآمد داشتم.
-شما نمایشــگاه های متعددی برگزار کردید. در نمایشگاه “آشوب یادها” آثار به نمایش درآمده نوعی کاریکلماتور اســت که به تاریخ مشروطه هم نقب میزند. هدف از نمایشگاه چیست؟
-بعــد از انقلاب به اصفهان آمدم و آتلیه ای راه انداختم که همزمان کار عکاســی و نقاشی انجام می دادم که از سال ۸۰ با آمدن عکاسی دیجیتال، عکاسی را کنار گذاشتم و فقط به نقاشی پرداختم. حاصل این آثار را در نمایشگاه های بسیاری به نمایش گذاشتم. در دهه شصت آثارم را در گالری کالسیک به اساتیدم بهادری، ابوعطا، رستم و مصورالملکی تقدیم کردم. در این نمایشگاه از 100 اثری که 42 اثرش در گالری دیدار به نمایش درآمده است و به صورت کاریکلماتور است و محصص و پرویز شــاپور هم از این سبک آثاری دارند، با قلم فلزی به برداشتی از محیط زندگی امروزمان پرداختم. سرهایی که از تن جدا هستند که شاید نشان از اعتراض به خودمداری است. در این نمایشگاه همانطور که اشاره کردید به تاریخ و دوران مشروطه هم اشاره شده اســت. برای مثال از سر بریده شده ســتارخان و باقرخان گل روییده است. البته آنچه برایم مهم است برداشت بیننده از آثار است.
سه شنبه – 18 دی 1307
هر چند زن و زنانگی موضوع تمامی آثار خانم براهیمی در نمایشگاه باری دگر بود، اما آثار را می توان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول: اکثریت آثار دفرمه شده ی پیکرهای زنانه در محیط استخر مانند که با گویش ایرانی وحدت تصویری یافته است. رنگ های ابی، آجری را در معمار و نگارگری های ایرانی قبلا دیده بودیم اما در اجرای خانم ابراهیمی هر چند تاکید بر سطح دیده می شود اما ترکیب بندی فضاء را گسترش می دهد و احساس عمق را ایجاد می کند. البته رنگ ها نیز حس عمق را تشدید می نماید. پرداختن به فیگور زنانه با توجه به منع نمایش فیگور در کل ( زن و مرد) و به ویژه فیگور زنان در ایران ، بسیار از نقاشان را به سمت دفرم سازی هدایت می کند. اینکه ابراهیمی از این سو به دفرمه پرداخته یا هر سوی دیگر مهم نیست. مهم پرداختی از فیگورهای زنانه است که با فرم های منحنی و چاق نما مانند حیوانات یا اشیاء این سو و آن سوی فضای های معماری مسطح شد در حرکت هستند. این برداشت کهنگی زیست انسان معاصر را می نماید. پیری ، خزیدگی و رنگ های پیکره ها در محیط هندسی تر محیط تضادی نرم ایجاد می کند. در کنار این آثار چند اثر با تضاد های فرمی آشکار تر الهام گرفته از نقاشی های قاجاری حضور دارند. براهیمی می گوید این کارها جدیدتر هستند. مجموعه اول بسیار به آثار نقاشان ده های 30 تا 50 ایرانی نزدیک است. حضور نوعی مدریسم ایرانی که در آن سال ها بیشتر شاهد آن بودیم. اما گروه دوم: سبکی هست که بیشتر در تهران حضور داشته و سبک قاجاری را با سبک مدرن ترکیب می کند. هرچند هر دو گروه نقاشی موضوع مدار بوده و از این جهت زائقه ی ایرانی را تامین می کند
حسین تحویلیان
《باری دگر》مجموعه ای است پرتناقض از زهرا براهیمی!
از یک سوی ارجاع های تصویری به نگارگری ایرانی و از سوی دیگر تجربه های نو در بافت و رنگ؛ ازطرفی نقوش تزیینی، آرام و دلنشین و از طرفی دیگر اجتماعی و معترض ! اما این تناقضات تصویری و مضمونی چه دلیلی دارد؟ چه چیز هنرمند را از نوستالژیک واگزوتیک شدن آثارش میرهاند؟ هنرمند متن تاریخی را بهانه ای برای دستیابی به بیان انسانیتر از مسائل و مشکلات عمیق قرار داده. طرح مسائل چالش برانگیز تنهایی، رخوت و بی حوصلگی، انفعال و تقدیرگرایی و… انسان هایی مسخ شده با رنگهای پر تلالو در بستری از نقوش تزیینی ، نقوشی که مخاطب را بی درنگ به یاد دیوارنگاره های خانه های ایرانی می اندازد. این جابه جایی مضامین و بستر تاریخی، آنها را حساسیت برانگیزتر می کند. در واقع هنرمند با قرار دادن پرسوناژهای دفرمه اش بر بستر قاب بندی دیوارها و نقاشی های دوره صفوی سعی در بیان مسائل مشترک بین همه انسانها دارد، مسائلی که نه بعد مکان و نه گذر زمان آنها را کمرنگ نمی کنند.
راحله احسانی
نقدی بر آثار زهرا براهیمی – گالری دیدار – اصفهان – زمستان 1397
رنگ های نقره فام در فرم هایی که سکوت را زندگی می کنند ، شیوه ایست شاید دیده نشده که در آثار زهرا براهیمی جا خوش کرده اند . در این آثار گستره ی رنگ فرم را درگیر خود می کند . رها شدن به سوی مرزِ بوم و یا شکل پذیری و رسیدن به غایت نهایی در ماهیت سیال خویش . این کنش و دوگانگی در رهایی و پیوستگی ، کنکاشی در نگاه ناظر ایجاد می کند . و ماندن و دیدن را طولانی تر . در خلوت آثار براهیمی سکوت فضا را به خود مشغول می دارد . واین فضا در ابتکاری دو چندان به خوبی نمایان می شود و مدام بر غلظتش افزوده . غلظتی که خلوت ترین انتظارِ پر ملال را می سازد . و آنچه که می بینیم تکه پاره های بی حوصلگی ست . پاره های به جای مانده از اکنون است که دیرگاهی در سایش زمان پوست انداخته است . براهیمی در آثارش می اندیشد . به یاد می آورد و تمامی این دو را به نرمی صبر می کند . آنچه که می بینیم صبر مداوم است که از نگاه براهیمی به جای مانده است . پرسپکتیو در نگرش و نگارش براهیمی به نوعی دیگر رخ می نماید . سطوح در دور و نزدیک نقش خود را بازی می کنند . اما پیوستگی این دو در پیش روی بُعد دیگری را نشانمان می دهد . بُعدی که دور و نزدیک را در بند خود دارد . بُعد زمان . زمان ایستا . زمانی که نمی گذرد . زمانی در سختی فرم هایی که شاید به شکل می رسند و شاید از شکل فرو می پاشند . زمانی که در سطحی تخت ایستاده است و رنگ ها را از حد و مرز رسیدن به درستی باز می دارد . در آثار براهیمی ، در گوشه و کنار و برخی در متن نشانه های تزیینی بر همان منوال گسستن از فرم و یا باز گشت به فرم ، شاید پس از گذشتن از این زمان نمایان است . تزییناتی که گوشه چشمی به امیدی پنهان دارند . از پس اندودی از گچ که انگار که تا کنون نادیده مانده است و نقاش در پی زدودن آن است . لایه های پنهانی که از پس آن این گل ها و بوته ها آغاز به دیده شدن می کنند . در نگاه مخاطب و در بطن چهارچوب بوم که توسط همان حجم های بی فرم و بی قالب در تلاش در گذشته و کمی در حال ، نشان داده شده و یا نشان داده می شوند . و در پایان آنکه : تمامی اجزای بازیگر در این آثار در جستجوی فرم و غایت نهایی خویشند . در سکوتی که پیش از این در انسجام سیال رنگ به ماهیت بی پایان خود رسیده است .
حسام عزمی
در نگاه به مجموع آثار خانوم براهیمی طبیعتا اولین چیزی که جلب نظر می کند فیگورهای د فیگوره شده است و این عنصر انچنان حضورش پررنگ است که مخاطب را پیدا کردن نقش این فیگورها فرا می خواند. اما پس از گذر فیگورها پس زمینه شروع به نقش افرینی می کنند به نظر می رسد در پس زمینه رنگها رنگهایی باز هستند و المان های نمادین هم وجود دارند. وجود این دو خصیصه یعنی رنگ های باز و نمادهایی مثل اسب یا در کلون دار یا تخت ها نقاشی ها را حائز اشاره ای به فضای معماری قدیمی می کند و این حرکت با فیگورها وارد دیالوگ می شوند . این مسئله نقاشی ها را حائز نوعی پیام می کنند پیامی که از چند پهلویی و تاویل پذیری اثر می کاهند. اما در بعضی از اثار فیگور در پس زمینه بیشتر حل شده و حالا زمینه دیالوگ بین متن و.پس زمینه کم رنگ تر .و بار حسی تابلو ها بیشتر می شود به این صورت تاویل پذیری و کشف بیشتری را وارد کار می کنند
ممنون از خانوم براهیمی که آثار خودشان را با ما به اشتراک گذاشتند
آرش فرهنگ پژوه
آلن بدیو می گوید در جهان امروز چیزی جز بدن ها و زبان ها باقی نمانده است. بر این اساس در شرایطی که بدن های بی نصیب دوست دارند به مانند قبل که برخوردار بوده اند از لذت و سلامتی طبیعی کامیاب شوند، زبان های این بدن ها مجبور هستند که شاهد تمنای بدن خود باشند.
این را می توان در باب نمایشگاهی با عنوان بار دگر از آثار زهرا براهیمی گفت. در این آثار شاهد بدن هایی از فرط فرسودگی،دفرمه شده هستیم. این فرم ها همان بدن هایی هستند که شاهد تمنای خود هستند. در این آثار نقاش با دقتی وسواس گونه و تمثیلی، اجزا کار هنری را با عنوان و بیانیه ی نمایشگاه مرتبط می کند. سطوح رنگی با چنان دقت نظری انتخاب شده اند که حتی در چاپ هایی هم که در آثار به چشم میخورد هم هیچ گونه هیجان و تصادفی دیده نمی شود و برنامه ریزی شده هستند. بافت در این آثار به گونه ای است که حس لامسه مخاطب را درگیر می کند و تداعی کننده ی دیوار نگاری های کاخ های اصفهان است. شیوه روایتگری نقاشی های زهرا براهیمی مضمونی اجتماعی دارد و فرسودگی، خستگی و زوال در غالب آثارش نمود دارد. این تنها خوانشی است از چندین خوانش متفاوت تا مخاطب خوبی بوده باشم و یادداشت حاضر تنها یکی از تفسیر های ممکن را ارائه می دهد.
زینب همتی – دی ماه 1397
به بهانه برگزاری نمایشگاه نقاشی های زهرا براهیمی در گالری دیدار
به قلم: سید محمود حسینی
در مواجه نخست با تابلوهای خانم براهیمی انسانهایی دفرمه شده و در حال پوست اندازی به چشم می خورد که انسان را به یاد داوری اخروی میکل آنژ می اندازد که: هنرمند تصویر خود را در حالی که پوست کنده شده خود را در دست دارد نقش زده شده است. انسانهایی که هیچ تناسب منطقی ای بین اجزا پیکره آنها وجود ندارد، اما هماهنگی و رابطه درست، با عناصر دیگر کمپوزسیون فضایی و تقسیمات هندسی مشخص تابلو دارند. تقسیماتی که با استفاده از بافت های بجا و درست چاپی ، با دقت و وسواس خاصی مورد استفاده قرار گرفته اند و لطافت تصویری را افزایش می دهند .
کنجکاوی پر شور نقاش در ترکیب مستطیل ها و مربع های افقی و عمودی و استفاده از روابط بیانی شکل های هندسی انتزاعی ، به نقاش کمک نموده است تا سازماندهی پویا و فعالی را برای فیگورهایش بوجود آورد، که علاوه بر معرفی فضا احساس تجرید را برای بیننده به همراه دارد.
رنگها با وسواس و آزمایشگری در کنار یکدیگر چیده شده و انتخاب آنها به تعلیق پیکره ها در سطح تابلو کمک می کند. استفاده از اشیا آشنا این تعلق را شکسته و گاه گاه به بیننده گوشزد می کند که فضا متعلق به مکان خاصی است. هنرمند هیچ گاه از موضوع پیکره آدمی روی بر نتافته است و تلاش و کنکاش فراوانی برای حل نمودن این پیکره ها در فضا دارد. استفاده از کلاژ برای رسیدن به این ساختار انتزاعی فعال، بسیار بجا و درست مورد استفاده قرار گرفته و وجود تابلو های عریض حس پانارامایی از فضا ایجاد نموده است. هر چند هنرمند می تواند با استفاده اسلوب های سنتی نمایش پیکره و یا به کار گیری از تناسبات پیکره در تابلو به نشان دادن فضای ذهنی خویش و تجسم اندیشه نقاشانه خود بیشتر کمک کند اما فضا بقدری سنجیده مورد استفاده قرار گرفته شده است که این ضعف را می پوشاند.
با آرزوی موفقیت های بیشتر برای این هنرمند.
1397.10.7
دومین جایزه کاربافو با عنوان کارت پستال
تاریخ برگزاری نمایشگاه اول : 23 آذر 97 – گالری دیدار اصفهان – از ساعت 16 تا 20
تاریخ برگزاری نمایشگاه دوم : 30 آذر 97 – گالری آبان شیراز
تاریخ برگزاری نمایشگاه سوم : 9 دی 97 – گالری هومهر کرمان
تاریخ برگزاری نمایشگاه چهارم : 28 دی 97 – گالری ابد تهران
اختتامیه و معرفی برگزیدگان : 5 بهمن 97 – گالری ابد تهران
طبق تعاریف عامیانه؛ کارت پستال یک قطعهی مستطیل شکل از جنس کاغذ ضخیم یا مقوا است که یک طرف آن مصور و دیگر سوی آن کادری مشخص جهت پیام تبریک، ابراز علاقه و محبت به فرد گیرنده است. در گذشته دریافت کارت پستال آن هم از طریق پست برای فرد گیرنده دارای اهمیت ویژهای بود که نسبت به جایگاه فرد فرستنده، میتوانست آنقدر ارزشمند تلقی شود که برای حفظ و نگهداری از آن، حتی تا زمان مرگ هم کوشا باشد. اما امروزه در دنیای معاصر با فراگیر شدن فضای مجازی و ارسال لحظهای از انواع تصاویر متحرک و خلاقانه که حتی نگهداری آنها در صفحات مجازی خالی از لطف و ارزش است، مسلما کارت پستال و پست آن کاربردی ندارد. فراخوان دومین جایزه کاربافو با همکاری گالری ابد تهران ، در راستای هدف اصلی خود در نظر دارد طی رخدادهای مشترک نمایشگاهی، ارتباط و گفتگو بین هنرمندان و گالری ها از شهرهای مختلف کشور بیشتر شود.
هیئت انتخاب آثار :
امیر سقراطی / زروان روحبخشان / فواد نجم الدین / پیام یاسینی
به بهانه نمایشگاه جواد طاهری
گروه فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان امروز- عاطفه علیان:
(ابســترکت)(abstract) واژهای انگلیســی است که در فارسی به تلفظ فرانسه به آن (آبستره) گفته می شود. معنای آبستره یعنی: انتزاعی، تجریدی. انتــزاع یعنی (عینیت زدایی) ؛ (عینیت) همواره با واقعیت و با شیء عجین است. در واقع انتزاعپردازی مصادف با (شیء زدودن) است. (هنر انتزاعی) یا (تجریدی) عنوانی کلی برای جریانی گسترده در هنر قرن بیستم است که همین (شیءزدایی) را مبنای کار خود قرار داده است. آبستره چیزی را بازنمایی میکند که در طبیعت وجود ندارد، شــیئی معادل آن در جهان بیرون نیســت. از آغازین سالهای قرن بیستم، پیوسته هنرمندان بیشتری از ترسیم جهان عینی روی گرداندند. گونه تابلوهای جواد طاهری از آن دست آثار آبستره است که طبیعت را شکل زدایی کرده است و شکل خودش خلق میشود و نقاش ابزار دستی است که شکل را می آفریند. انگار زبری و زمختی طبیعت را میتوان از رنگ روی تابلو حس کرد. جواد طاهری ســال ۱۳۴۸ در اصفهان متولد شد. او که طراح و نقاش و مجسمه ساز است، همواره طبیعت در آثارش حضور پررنگی دارد. از آثار جواد طاهری نمایشگاه های گروهی و انفرادی متعددی برگزار شده است و در تابستان هم کارگاهی یک روزه در حمایت از گل الله عباسی رویش مهر برگزار کرد. او میگوید: همه هنرها انتزاعی است، به این معنی که همه هنر با جهــان در می آمیزد و وجهی از آن را منتزع می کند تا شی و واقعهای را به ما نشان بدهد که به فهم ما از جهان جان تازهای بخشد. بیننده همواره در ارتباط با آثار کالسیک وضعیتی منفعل دارد. اما بیننده آثار انتزاعی به اندیشه نگری و چالش اندیشیدن دعوت میشود. آخرین نمایشگاه جواد طاهری که در گالری دیدار برگزار شــد، مخاطب و بیننده را در رویارویی و درگیری ذهنی با آثارش دعوت کــرد. او در آثارش تالش کرد تا از بازنمایی موضوع، به طور مشــخص و دقیق پرهیز کند و در اغلبشان، نگاه به زمین از باال به گونهای که توهمی از عمق و پرســپکتیو را القا کند مورد توجه اش بوده است. او میگوید: (میخواهم در آثارم هر لکه ای، مانند هر چیزی در زندگی معنایی داشته باشد). بیننده آثار انتزاعی طاهری با اصل اثر مواجه می شود و از لذت بازشناسی واقعیتی معلوم، محروم می شــود اما با وجوه دیگری از واقعیت که اکنون پدیدار شده اســت روبرو خواهد شد. جواد طاهری در آخرین نمایشگاه از آثارش آزادانه از مواد اســتفاده کرد و رابطه سنتی با بوم و ابزار نقاشی را کنار گذاشته و شیوه های تازهای را مورد تجربه قرار داده است. دستاورد این تغییر در برخورد، کیفیت و جنبه های تجسمی جدیدی را ارمغان آورده است و در نقاشی ها به نوعی بافت میرســد که توهمی از عمق و حرکت را القا میکند و با کنترل رنگ، شدت تاثیرگذاری فرم ها را افزایش داده است. ســیالیت در آثار این هنرمند اصفهانی امکانی فراهم آورده تا امکانات بیانی بیشتری توسط نقاش آورده شود که حسی قانع کننده و رضایت بخشی برای او به همراه دارد.
1397.09.12 عاطفه علیان
یادداشتی بر نمایشگاه فرشته ها – حسین تحویلیان
به قلم محمود حشمتی نژاد
آگاهی همیشه معطوف به چیزی است که درجهان وجود دارد.
تا هنرمندی با ماهیت اشیاء ومحیط پیرامون ارتباط برقرار می کند.
این توانایی را خواهدداشت تا خویشتن خویش را بیان کند.
بدیهی است که پیام چنین اثری از بطن و درون آن حاصل می شود. « نقل به مضمون » نمایشگاهی از آثار (حسین تحویلیان ) آذر ماه 97 درگالری دیدار برپا می باشد.
دراین مجموعه مخاطب با آثار چیده شده از ظروفی با آلیاژ برنجی، کوزه و فنجان های سفالین، پرده قلمکار ونقاشی های روی بوم روبرو است.
می توان پرسید مقصود هنرمند از آفرینش سه مدیوم متفاوت از نظر تکنیک ونوع مصالح چه بوده است واین گونه آثار در حال حاظر بیانگر چه معنایی است .
البته جدا از تفاوت های جنس ابزار در انتخاب نوع مصالح درایجاد خلق اثر، مخاطب آثاری را مشاهده می کند از فرم ها و اشکالی از پرنده و فرشته با اجرای همگون و رنگ های لطیف و دلنشین به خصوص یکدستی در ساختار نقاشی های روی بوم .
درپرده های قلمکار نقاشی ها با دست کشیده شده و حاشیه ها با مهره و قالب چوبی خاص چاپ قلمکار اجرا شده است.
این پرده ها پر شده از پرنده و فرشتگان که از ذهن وخیال نقاش سرتاسر سطوح گسترده است.
روند تاریخی پردایش به ترسیم فرشته در نقاشی و تصویرسازی و نگارگری ایرانی نشانه نگاه هنرمند به سوی ملکوت وآسمان بوده وتلاش او برای ثبت زیبا یی های الهی ومعنوی است . با توجه به اینکه نقاش به ذات متعالی و ملکوت می پرداخته است.
چنین رویکرد متشابهی درهنر بیزانس دیده می شود که نقاشان با پرداختن به تصویر مسیح وتوجه به داستانهای مسیحیت نقش آفرینی می کردند . درآن نقاشی ها تصویر فرشتگان دیده می شود که این گونه ترسیم شده است.
درهنر رنسانس هنرمند خود را در محور جهان آفرینش فرض کرده و به نقش فرشتگان جایگاه زمینی می دهد. و شکل فرشته به تصویر سه بعدی انسان نزدیک می شود . همان گونه که در نقاشی دوره قاجار تصویر فرشتگان با بدن عضلانی و حجیم با رنگ گذاری سایه روشن و ساختاری با مبانی هنر کلاسیک واستفاده از بدن کودکان خردسال که ظاهری فربه وعریان دارند نقش زمینی می یابد درنقاشی های روی بوم آثار تحویلیان با فرشتگان زمینی روبرو هستیم که از جنک دور شده و به آسمان پرواز می کنند. «گاه دربرکه هایی که درانتهای رنگین کمان ازباران بهاری پر می شود.» «جنگ ادامه دارد اما تمنای من بر بازگشت به روزگار بهاری است.»
تصویر کودکانی درعمق دریا گاهی درسطح با چشمان باز که به مخاطب می نگرد ویا چشمان بسته گویی مرده یا به خواب عمیق فرورفته است.
کودکان شکل زمینی دارند با بال های باز ویا بسته در دوطرف شانه های شان ،نمادی ازفرشتگان مقدس و نامریی را نشان می دهند .
این کوکان با شهادت معصومانه خود درشکل نماد وسمبل هایی قرار می گیرند تا به هیبت اسطوره در زمره فرشتگان آسمانی در آیند و تصور شوند .
چگونگی به تصویر کشیدن فرم ها ونقوش در نقاشی و پرداختن به فرشتگان درواقع ناشی از باورها و اعتقاد وجهان بینی هنرمند است.
نقاش برای اعتراض به خشونت و جنگ افروزی که به مهاجرت های نا خواسته می انجامد وجان انسان و کودکان معصوم را می گیرد . این گونه جهانش را به تصویر می کشد.
آذر 97
اسامی پذیرفته شدگان دومین جایزه کاربافو – کارت پستال – اعلام شد
هیئت انتخاب آثار :
امیر سقراطی / زروان روحبخشان / فواد نجم الدین / پیام یاسینی
طبق تعاریف عامیانه؛ کارت پستال یک قطعهی مستطیل شکل از جنس کاغذ ضخیم یا مقوا است که یک طرف آن مصور و دیگر سوی آن کادری مشخص جهت پیام تبریک، ابراز علاقه و محبت به فرد گیرنده است. در گذشته دریافت کارت پستال آن هم از طریق پست برای فرد گیرنده دارای اهمیت ویژهای بود که نسبت به جایگاه فرد فرستنده، میتوانست آنقدر ارزشمند تلقی شود که برای حفظ و نگهداری از آن، حتی تا زمان مرگ هم کوشا باشد. اما امروزه در دنیای معاصر با فراگیر شدن فضای مجازی و ارسال لحظهای از انواع تصاویر متحرک و خلاقانه که حتی نگهداری آنها در صفحات مجازی خالی از لطف و ارزش است، مسلما کارت پستال و پست آن کاربردی ندارد. فراخوان دومین جایزه کاربافو با همکاری گالری ابد تهران ، در راستای هدف اصلی خود در نظر دارد طی رخدادهای مشترک نمایشگاهی، ارتباط و گفتگو بین هنرمندان و گالری ها از شهرهای مختلف کشور بیشتر شود.
? جوایز :
نفر اول با رای داوران : خرید اثر توسط کاربافو / دیپلم افتخار / حضور رایگان در سالانه بعد
3 نفر برتر به انتخاب کاربافو : حضور رایگان در سالانه ی بعد / دیپلم افتخار
یک نفر برتر به انتخاب گالری ابد تهران : نمایشگاه انفرادی در سال پیش رو
یک نفر برتر به انتخاب گالری دیدار اصفهان : نمایشگاه انفرادی در سال پیش رو
یک نفر برتر به انتخاب گالری آبان شیراز : نمایشگاه انفرادی در سال پیش رو
یک نفر برتر به انتخاب گالری هومهر کرمان : نمایشگاه انفرادی در سال پیش رو
*به تمامی شرکت کنندگان در این رویداد گواهی ویژه و معتبر اهدا می گردد*
تاریخ برگزاری نمایشگاه اول : 23 آذر 97 – گالری دیدار اصفهان
تاریخ برگزاری نمایشگاه دوم : 30 آذر 97 – گالری آبان شیراز تاریخ برگزاری نمایشگاه سوم : 9 دی 97 – گالری هومهر کرمان
تاریخ برگزاری نمایشگاه چهارم : 28 دی 97 – گالری ابد تهران
اختتامیه و معرفی برگزیدگان : 5 بهمن 97 – گالری ابد تهران
یادداشتی بر نمایشگاه فرشته ها به هنرمندی حسین تحویلیان
به قلم : آرش فرهنگ پژوه
به آثار نمایشگاه فرشته از چند دید می توان نگاه کرد:
دید اول دید نماد گرایانه است که به دلیل حضور واژه ی فرشته وجود دارد، دید دیگر نگاهیست که می توان به لحاظ فنی به کارها کرد و نگاه دیگر سیر یا رویه ایست که چینش آثار در نمایشگاه به ما نشان می دهد.
اما به عقیده من همه این نگاه ها جایی با هم متحد می شوند.
به لحاظ متنی اولین چیزی که عنصر نمادین را وارد کارها می کند حضور بال است این بالها در حقیقت وجه نمادین اصلی اثارند و شاید بشود گفت عنصر تعیین کننده ی این آثارند.
این المان گویا به تنهایی با تمام فضایی که پیرامونش هست در حال یک دیالوگ است. دیالوگی که احساس مخاطب را در مواجهه با این آثار تعیین می کند.
من عمدا از به کار گیری واژه ی فرشته امتناع می کنم، چون این واژه نمود عینی برای ما ندارد. ما تن هایی را می بینیم که بالهایی به آنها متصل است. حال چرا الزاما باید بر آنها نام فرشته را بگذاریم نه مثلا روح یا یک پرنده ی اسطوره ای؛ به همین لحاظ نماد در این کارها برای من بالها هستند اما جایگاه اتصالشان به بدن انسان گونه هم بی تاثیر نیست. بدن بال دار انسانی در اینجا نقشی نماد گونه دارد نمادی که گاهی بر سر شهر گاهی در فضایی از رنگ های بی شکل و گاهی در کنار پل و در کنار نماد از یک سرباز یا پادشاه صفوی حضور پیدا می کند و گاهی روی پارچه ی قلمکار پیدا می شود.
همه نقاشی حول محور این بدن بالدار است.
این نوع نماد پردازی ذهن مخاطب را به ساختن چیزی در خود می برد که بدون تردید نمی تواند بی ارتباط با بار مفهومی نماد باشد.
همه چیز در حول و حواشی همین نماد تعبیر می شود در واقع این نماد دامنه تاویل مخاطب را به خود محدود می کند.
اما نماد خود یک چهره ی چند وجهی و تاویل پذیر است؛ پس در رویه پیش رونده در هر بافتی تاویل خودش را پیدا می کند با اینحال دایره تاویل محدود است اگر نگوییم که بسته است.
اینجا درست نقطه ایست که می خواهم به رویه ی حاکم بر نمایشگاه بپردازم رویه ای که به نسبت رویه ایست تاریخی.
اگر آثار را از لحاظ زمانی مورد نظر قرار دهیم داستانی که برای یک شی عینی رخ می دهد تا تبدیل شود به یک شی نمادین در رویه زمان مند کارها دیده می شود. موجود بالداری که در فضای انتزاعی است کم کم از این فضای انتزاعی به شهر می آید و از شهر به یک فضای جدا که فقط خودش روی پارچه است می رسد و کم کم به روی اشیاه کاربردی ما مثل ظرف غذا ظاهر می شود.
این رویه همان رویه ایست که مثلا برای گل و مرغ یا برای تصویر شاهان دوره ی عباسی یا قاجار می افتد یک المان به دلیل تکرارش تبدیل به نماد و سپس به چیزی شبیه برند تبدیل می شود.
شاید بشود گفت این رویه جستاریست برای رسیدن یا لااقل شروع کردن از جایی که بسیار شرقیست. شرق نه تنها به مفهوم شرق جهان بلکه به مفهوم شرق خاورمیانه که مفهوم های نمادین علی الخصوص فرشته شناسی نقش موثری در فرهنگ های فکری ان داشته است. من نمایشگاه را نوعی بازگشت به گذشته می بینم، بازگشتی شاید از بار معاصریت آثار بکاهد اما دلیلی برای حضورش هست و نوعی تقاضا برای از بنیان شروع کردن است، درست همان طور که اکثریت حرکتهای فکری از بستر اسطوره شکل می گیرند. اینجاست که می توان به جمله ای از بیانیه ارجاع داد ((در اسطوره فرشته ها از ویرانه ساخته می شود))
آثار این نمایشگاه به تمامی آثاری نیست که یک ذهن معاصر بپسندد اما از سوی دیگر اشاره ایست که به موازات متن می توان رفتن به خرابه های باستانی دنیای ذهن انسان برای پایه گذاری رویه ای دیگر که گویا حالا باید پایه ای در این خاک داشته باشد نام نهاد، چرا که برای ساختن بنای فکری که رویه ای نه چندان واضح دارد باید زمین خرابه ها را کند پی ای محکم در آنجا بنا نهاد.
می توان گفت هنر همواره مدیومیست که از تغییر و تحولی از جهان اسطوره ساخته شده نیای هنر نقش هاییست که انسان اولیه در غار تنهایی خود می کشد. گاهی این دنیای اسطوره ای پای از غار خود بیرون می گذارد تا خط محو شده خودش را دوباره به ما یادآوری کند. غاری که اکنون نماد ناخوداگاه ذهن است و این رویه ی شهودی این نمایشگاه را که به نام فرشته نام گذاری شده به ما یادآور می شود.
با تشکر از جناب تحویلیان برای اشتراک گذاری اثارشان با ما و به امید موفقیت های بیشتر برای ایشان
آذر 1397
امید را با نقاشی نشان می دهم
گفتگو با حسین تحویلیان به بهانه نمایشگاه فرشته ها در گالری دیدار
گروه فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان امروز – عاطفه علیان
فرشــته ها هستند. فرشــته ها هستند تا بمیرند. درست همان وقت که جنازه کودک کوبانی بر ساحل مدیترانه جنین وار پیدا میشود. اصال بهانه فرشته ها مرگشان میشود وقتی کودکان در جنگ قربانی میشوند. قربانی شدن در سرشت جنگ اســت؛ اما قاعده جهان بر این است که هر موجودی برای زندگی و زنده ماندن به دنیا آید و فرشــتهاش بیدار باشــد. این قاعده با خشونت سر سازگاری ندارد و در نیم روز بهاری محصور در افق، فرشته ها به پرواز درمی آیند؛ زیرا امید زنده است و تمنا برای بازگشت روزگار بهاری است که فرشته ها بیدار می شوند و در هر پستی وبلندی و هر کوی و برزن به پرواز درمی آیند. حسین تحویلیان، در مجموعه خلاقانه ای که در نمایشگاه فرشته ها در گالری دیدار به نمایش درآورده است میخواهد این جدال نیک بختی بانفوذ ایزد زشتی را دگرگون کند. فرشته ها را بیدار کند و به پروازشــان دربیاورد. بعید است کسی در چرخ اول در نمایشگاه او، برای لحظاتی شوکه نشود و تردیدی نیست که این شوک آگاهانه برای غافلگیر کردن بیننده خلق شده باشد. انگار نقاش همه ابزار روزمره از ســفره قلمکار، ظروف فلزی و سفالی را دریچه ای روی مخاطب ساخته تا امید برای رسیدن به پرواز فرشته ها را نشان دهد. این نمایشگاه چکیده فعالیتهای چهار سال گذشته تحویلیان است و اوج پختگی اندیشه هایش با رئالیستی متزلزل ساختاری انتزاعی را می سازد و واقعیتی نو را حتی در آب مرکب های لطیف بر پارچه قلمکار به رؤیای رمانتیک هنرمند سمت وسو می بخشد.
آثار حسین تحویلیان تا ۱۵ آذر در گالری دیدار در خیابان شهید قندی، کوچه شماره ۳ به معرض نمایش درآمده است.به بهانه نمایشگاه فرشته ها با او گفتگو کرده ایم.
– شــما بیش از چهار ســال، روی این نمایشگاه کارکرده اید. نمایشگاه فرشته ها چه مراحلی را تا امروز طی کرده و ویژگی خاص این نمایشگاه چیست؟
– جرقه نمایشــگاه در سال ۱۳۹۴ زده شــد. در بین خبرهای جنگ، بیرون کشیدن جسد کودک از آب های دریای مدیترانه در شبکه های مختلف تلویزیون منتشر شد. دیدن این صحنه تصویر فرشته ای بی جان را در ذهن من تداعی کرد و بخش اول نقاشی ها که خواب فرشتگان بود شکل گرفت. چون به نظرم آمد فرشته ها در خوابند که زمین این چنین به جنگ آلوده شده است. در سال ۱۳۹۵ ، جنگ همچنان ادامه داشت و گویا جهان برای فرشته ها هم ناامن شــده بود و مرگ در تن فرشته ها ریشه می کرد و بخش دوم آثار نقاشی ها با سیالیت فرشته ها شکل می گرفت و در سال ۱۳۹۶ جنگ همچنان ادامه داشت ولی فرشته های من از جنگ دور می شوند و امید را با آثارم با متریالی از نقاشی، سفال، فلز و پارچه نشان دادم.
– چنــد اثر و در چه اندازهای در این مجموعه وجود دارند؟ انتخــاب ابزارهای دیگر و نوع چیدمان دلیل خاصی داشته است؟
– ۲۶ نقاشی در اندازه های مختلف و ۱۱ قطعه پارچه و ۲ چیدمان ســفالی و ۱۱ قطعه فلزی آگاهانه چیدمان یافته اســت. درواقع قطعه های سفالی بر روی زمین همچون سفینه هایی هستند که فرشته ها را به زمین آورده اند و در دسترس ما قراردادند.
– تکنیک و سبک انتخاب شده تا چه حد در بیان و انتقال مفهوم موردنظرتان مؤثر واقع شده است و آیا قبال هم مورد استفاده واقع شده است؟
– جالب است این پرسش را همواره در کلاس های روش پژوهش از شاگردانم می خواستم تا از هنرمندان بپرسند و حالا شما از خودم می پرسید. سؤال خوبی است. یکی از ویژگی های این نمایشگاه همین اســت. من بارنگ و روغن شروع کردم و آکرولیک و تمام متریال ها اعم از پارچه و سفال و فلز را به کار گرفتم که در کمباین مشخصی فرشته ها را به درستی نشان دهند. پارچه ظرفیت خوبی در انتقال مفهوم داشت؛ زیرا از هر سو میتوانستم روی آن کار کنم و انعطاف داشت و جواب خوبی در رابطه با موضوع فرشته ها به من داد که فرشته ها می توانند زیستی غیرمادی داشته باشند. در سنت ما هم پارچه قلمکار وجود داشته و شاید یادآور کودکی ام است که مادرم داستان یوسف و زلیخا را از سفره پارچه ای پهن شده تعریف می کرد و آن پارچه به دیوار آویخته می شد و من بازتعریف می کردم.
– شما به طور مستقیم وجدان آدمها را خطاب قراردادید و از ابزار روزمره در زندگی بهره گرفتید و فرشــته ها محور اصلی روایت آثار شــما می شوند. این ابزار در بازاندیشی سرشت خویش چه کمکی می کنند؟
– کمک به امیدواری و امید داشتن است. ما در هر زمان و مکانی باید ادامه مسیر دهیم. در این سن و سال به این نتیجه رسیدم که شاید به نتیجه دلخواه نرسیده باشیم ولی امید جهت دهنده زیست آینده ماست.
– در تابلوهــا چندان تکثر رنگ وجود ندارد و ســبک از رئالیسم متزلزل به انتزاعی گرایش دارد. نهایت تأثیرگذاری این سبک باهدف نمایشگاه چه میزان همخوانی دارد؟
– رنگ متناســب با فضا و تم استفاده شده است. وقتی میتوان از دورنگ برای انتقال مفهوم اســتفاده کرد کافی است. موضوع فرشته هاست و رفتن به فضا بیش از این کار را رئال می کرد و به نظرم به مجموعه ضرر میزد و تا آنجا که شد فرشته ها را جسمیت نبخشیدم و به صورت خطی مانده اند و آن لطافت و نرمی فرشته ها برایم مهم بوده است.
– آنچه شما در این مجموعه قصد بیانش را دارید چندان پیچیده نیست و آشکارا و مصرانه احساسی است. هدف از این شوک احساسی به بیننده چیست؟
– فکر میکنم خلوص کاری برای هنرمند مهم است. وقتی وارد عرصه هنر می شوید نیاز به بازنگری است. مخاطب گالری ها افراد خاصی هســتند و خوشبختانه مردم عادی هم پایشان به گالری بازشده است. آنچه مهم است دیالوگ و ارتباطی است که بیننده با اثر برقرار می کند و این کنش زیباشناختی و حتی ابزاری با اثر و هنرمند تعامل برقرار میکند و امیدوارم این نمایشگاه با این هدف نزدیک شود.
درباره نمایشگاه استاد حسین تحویلیان باعنوان( فرشته ها ) در گالری دیدار:
یک روایت قومی است که برای اذهان آشناست و ارجاعات تصویری آن ریشه در اسطوره ها و نمادهای ایرانی دارد و ما را به یاد آناهیتا (الهه آبهای روان) و از سویی دیگر (تولد ونوس بوتچلی) می اندازد . به هر حال فرشته ای که از آب زاده می شود یا با آن جان می سپارد، پیوندش با آناهیتا و زاینده رود که زندگی را در پوست و تن این شهر زنده می کند، در هم گره خورده اند و روایتی جدید برای هنرمند ساخته اند تا او نقال این داستان باشد.
فرشته ها عموما بچه و فاقد جنسیت هستند و با تولد، مرگ و دگردیسی رابطه مستقیم دارند و بیانیه هنرمند و نگرش وی را نسبت به موضوع(فرشته ها مرده اند) را منعکس می کند.
تصویر طبیعت به طور کامل از کارها حذف شده و اضافه شدن فرشته ها، روابط درونی تابلو را تحت سلطه خود در آورده است و تاثیر این دستاورد برای رسیدن به عامه پسند کردن، وجزیی از روزمره بودن هنر و رابطه تنگاتنگ هنر و زندگی روزمره در تلفیق فرم فرشته با اشیا و لوازم روزمره همچون سفره قلمکار و ظروف فلزی و سفالی، دنیایی متفاوت را در جلوی روی مخاطب باز می کند و کوشش های خلاقانه ای است که ساختار غالب کارها را مشخص می کند. ساختاری که حکایت از پویایی و سرزندگی دارد و در جستجوی رسیدن به بهاری نواست.
در این نمایشگاه که آن را می توان ماحصل نمایشگاه ها و فعالیت های گذشته هنرمند دانست، پیوند تاریخی با شدت بیشتری قابل رویت است و اوج تکامل این اندیشه ها با رعالیستی متزلزل و عمدی ساختاری انتزاعی را بوجود آورده که واقعیتی نو یعنی، اندیشه ها و شکل هایی مطلق تر از هر گونه تقلید از طبیعت بوجود آورده است. در چاپ نقش ها (چاپ های قلمکار) طرز استفاده ظریف از خط توصیفی و بیانی، شکلی نو از آبمرکبهای لطیف را به نمایش گذاشته بود که جنبه طراحی آنها بسیار مورد تاکید هنرمند است و با تلفیق مرکب های رنگی وزن های تخیلی خط و رنگ بیان می شود و رویای مخاطب را با رویاهای رومانتیک هنرمند پیوند می دهد.
قلمتان پر نقش و تنتان سلامت
سید محمود حسینی 1397.09.02
به بهانه نمایشگاه جواد طاهری- گالری دیدار
در فراسوی پرده و رنگ، نغمه ی آرامشی ژرف به گوش میرسد و این سرآغازی است برای پرواز روح در میان کشتزارهای رنگارنگ طبیعت.
میان هیاهوی دلکش برگهای پاییزی ، هنگامی که تن به اسارت ذهن داده اید و درحوالی جزیره درونتان به دنبال کلید شادی ، رهایی و آزادی می گردید ، دیدن این آثار شما را ناخودآگاه به دنیای یگانگی با هستی میبرد و لحظه لحظه به یک آگاهی ناب میرسید و قدم به قدم با خویشتن حقیقی خود روبرو خواهید شد .
قدرتمند ترین رسانه برای ارتباط در دنیای امروز، “هنر” است .هنرمند به عنوان ذره کوچکی از جهان هستی ابعاد کیهانی و جهانی دنیای خود را در پس بیکرانه های ذهن در کف دستانتان قرار خواهد داد و شما جهان را با چشمانی روشن به همراه آگاهی ناب نظاره خواهید کرد.
هنرمند معاصر در هجوم ایسم های نوظهور، در جستجوی معنا، مابین زمین و آسمان کاوش میکند . در این سیر و سلوک و عبور و گذار، من واقعی او به طور خالصی جلوه گرمی شود و به نوعی از بیان تازه میرسد و آنگاه با ما تجربه زیسته خود را به اشتراک میگذارد .
در نمایشگاه رو به رو هنرمند نگاه متفاوت خود را با مفاهیمی چون طبیعت ، انتزاع و تجرید، به چالش کشیده است و با بالا رفتن از نردبان ذهن هر بار به کشف فضای تازه ای پرداخته؛ که در زندگی انسان معاصر مطرح است؛ قلمرویی معنا شناسانه که سفیر زیبایی و طراوت است.او تنها یک نقاش نیست بلکه آموزگار معنوی وجود خویش است.
درمواجهه با این کارها، بارقه هایی از کودکی و سرور- پختگی و اندوه را می توان دید؛ اجتماع دو روایت متضاد؛ اما چیزی که مشهود است، تاثیر تجربه سالیان متمادی است که در پدید آوردن آثار مختلف صرف کرده است.
ستایش واره ای در رسای طبیعت، که در نوع خود حیرت آور است. او پنجره ای به روی مخاطب می گشاید که در راستای معناست و به ما حقیقتی در درون را یاد آور میشود.
شهلا روضاتی
پاییز 1397
به بهانه نمایشگاه استاد طاهری در گالری دیدار.
به قلم سید محمود حسینی
آثار به نمایش در آمده در این نمایشگاه طی سالهای 1393 تا اکنون آفریده شده بودند که هنرمند در آنها با فاصله گیری از طبیعت، فضایی بی مکان و زمان، با استفاده از شیارها ، بافتها و تکسچرهای متفاوت بوجود آورده بود. این آثار بیننده را به یاد زمین های شخم زده، کلوخ ها و کرت بندی های کشاورزی می اندازد که از بالا به آنها نگاه شده است و به صورت منظم و یا نامنظم در سطح بستر بوم نقش بسته اند. خطوط مواج و رهایی که پستی و بلندی ها و بافت خشن آن در هم تنیده شده است و لایه های متفاوتی از ذهنیت هنرمند را نشان می دهد.
اگر چه دوری و نزدیکی به طبیعت همواره در کارهای طاهری دیده می شود ولی روح طبیعت نگاری هیچگاه از کارهای وی رخت بر نبسته است و پیوند دهنده آثار است. هنرمند بر اصول رعالیستی و حجم پردازی به خوبی تسلط دارد و این بار پا را از این هم فراتر گذاشته و تمامی قواعد و اصول آکادمیک را می شکند تا با سطوح و بافت های خشن قصه های ذهنی اش را منقوش کند. اگر چه این تجربه ها به صورت مفصل توسط اکسپرسیونیست ها در غرب انجام شده است اما در این برهه از زمان و توسط یک هنرمند اصفهانی بار دیگر بهانه ای برای کندوکاو و جستجو در ناخود آگاه ذهنی هنرمند دارد.
در ادامه این تجربه گری ها استفاده از سطوح براق فلز ی انعکاس ذهنیت مخاطب را در آثار ممکن نموده و وی را در ذهنیت نقاش سهیم می کند و آیینه درون هنرمند را بیشتر منعکس می کند و تجربه گری های موفقی است که می تواند در تشریح جهان پیرامون هنرمند به صورت یونیک شکل خود را پیدا کند.
آبان 1397
اصفهان پنهان در رنگ و فرم
زندگی خصوصی خط در آثار ابوالفضل آقایی
به قلم: عادل امیری – فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان زیبا
ابوالفضـل آقایی(1350_اصفهـان) نقـاش، گرافیسـت و اسـتاد دانشـگاه اسـت کـه بـه تازگی26 تابلـو از آثـار خـود را در گالـری دیـدار بـه نمایـش عمومـی درآورده. او تاکنـون بیـش از 30 نمایشـگاه گروهـی و انفـرادی در شـهرهای تهـران، اصفهان، یـزد، اراک و بابـل برپا کرده و در 1390 نیـز در هفتـه فرهنگـی اصفهان در الجزایر حضور داشـته اسـت. آقایی همچنین در بیش از بیست جشنواره تجسمی داور آثار هنری بوده است. نمایشـگاه حاضـر، نمایشـگاهی اسـت کـه روح آثـار بومـی و تلاش بـرای رسـیدن بـه آن، عنصـر غالـب فضـا را تشـکیل میدهـد. آشـنایی او بـا هنرهـای تصویـری، کمـک کـرده تـا تفسـیر جدیدی از دانسـتههای خـود را از اصفهـان بـه اشـتراک بگـذارد. اصفهـان در ایـن دسـته از آثـار آقایـی، عنصـری مسـتتر در رنگ، فرم و خطوط اسـت. در پوسـتر نمایشـگاه او از عنوان نقاشـی خط اسـتفاده شـده، اما او معتقـد اسـت کـه نقاشـی خـط، ترکیبی نارساسـت.
-چــرا معتقدید آثــار ارائه شــده نقاشــی خط نیست؟
مــن نــه خطاطــم و نــه خــوش نویــس، نــگاره هــم ِ نقاش نمینویسم. خط، بازی و عنصری است که من برای حس و حال خــودم از آن اســتفاده میکنم. پس به هیچ عنوان نمیتوانم بگویم چــون حرف »میم« یا »ســین« یا »ب« در اثر استفاده شده، خوش نویسی یا نقاشیخط است.
-ولــی آثارشــما از هنرهــای ســنتی و صنایــع دستی بسیار تاثیر پذیرفته است. تصاویر باوجود دفورمگی، آشنا هستند و شباهت های نقاشی و خط نیز قابل انکار نیست، اما چون با عناصر گرافیکی تلفیق شــده، محتــوای جدیــدی را به وجود آورده اســت.
به دلیل تحصیلات و ســیر مطالعاتی ام، هنرهای بسیاری را تجربه کرده و با اساتید این حوزه ها، چه سنتی و چه مدرن، حشر و نشر بسیاری داشته ام. بیشــتر هنرمندان شــاخص ایــن هنرها را میشناســم و به کارگاه هایشــان ســر میزنم. همین رفــت و آمدها موجب به وجود آمدن اتفاقاتی شده که در کارهای من میبینید. از سوی دیگر معماری اصفهان برایم بسیار قابل توجه بوده، بیشــتر فضاهای شــهر را جزء به جزء عکاسی کرده و بارها آنها را در آرشیوم بازبینی و تجزیه و تحلیل کرده ام. در بیشتر انجمنهای شعر و موسیقی اصفهان حضور داشــتم و واجب میدانستم که حس موسیقایی مکتب اصفهان را درک کنم. از این رو، نوعی هارمونی و روایت در آثارم به وجود آمده، مثال ریشه اتود خیلی از کارها، زاینده رود بوده است.
-جاهایــی از خــط کوفــی بهــره گرفتــه ایــد و جاهایــی اســتفاده از رنــگ هــای آ کریلیــک، توانســته حــال نقاشــی ایرانــی را تداعــی کنــد. کارهایــی هــم کــه بــا ســرکش هــای کاف انجــام دادهاید، ســابقه بســیاری دارد. چه شــد که به این محتوا رسیدید؟
هفتــه که هفــت روز اســت، بایــد بــه نوعی بــه میدان نقش جهان، مسجد جامع اصفهان، آرامستان تخت فوالد، بازارچه حســن آباد، بــازار قیصریه و… ســرکی بکشم. لحظاتی هست که در گوشــه ای می نشینم و همانجا دفترچه یادداشــتم را بر میدارم و اسکیس میزنــم. بنابراین فرم هــای غالــب تابلوهــا بازتابی از دیدارهایی اســت که در ایــن مکان ها اتفــاق افتاده. وقتی می بینم که چه شعور بزرگ و والایی پشت این اتفاقات اســت کــه موجــب جهانی شــدن آن شــده، نمیخواهم بگویم آدم را به فکر کپی کردن می اندازد، نه، بــه هیــچ وجه، امــا آنقــدر جذاب اســت کــه الهام می گیرم. شاید دارم مشق می کنم تا به پختگی بیشتری برسم، ولی میخواهم بگویم که آبشخور اصلی دانشگاه لایتناهی جهان، شهر اصفهان است. اصفهان هنوز هم میتوانــد تصاویــر، موضوعات و فــرم های بســیاری را به جهان صــادر کند. راســته چیت ســازها، قلمکارســازها، قلمــزن هــا، خاتــم ســازها و…. همیشــه از مــکان هــای دلبستگی من بوده است.
-با این حساب، آثارتان حاصل چه مدت است و آیــا بــر اســاس ایــده خاصــی تصمیــم بــه برپایــی نمایشگاه گرفتید؟
مجموعه حاضر ماحصل کار یکسال و نیم گذشته است. بعضی ازکارها بــه نوعــی ادای دین و حدیــث نفس بوده برای خیلی از دوســتان یــا هنرمندانــی که رفتــه ام درب کارگاهشان و دیده ام که به رحمت خدا رفته اند. همین مسئله، حســی را در من ایجاد کرده تا به یاد آنها حرکتی در اثری داشته باشم. بر فرم های دایره و مربع تا کید بسیار داشته اید. رد تذهیب، تشــعیر و حاشیه ســازی نیز عیان اســت. کارها نســبت به گذشــته ســنتی اش ملمــوس تر شــده. نــه آن تناســبات هندســی را رعایت کرده، نه آنقدر فــرم را درگیر خودش کرده که محتوا را مخدوش کند. 27 ســال اســت که معلم هنــر هســتم و فرزنــد اصفهان. وقتی فرزند اصفهان باشی، این رنگ ها، خود به خود به وجودت سرازیر میشود. بارها به هنرجویانم گفته ام آیا ِ کاشی های مسجد شیخ لطف الله، کتاب رنگ رنگ کار یوهانس ایتن را خوانده بوده؟ مسلما نه! هنوز دوقرنی مانده بوده تــا او در »باهــاوس« کتابش را تالیــف کند. او اما چنــان هارمونــی رنگی ایجــاد کرده که رنــگ ها رقص کنان به آســمان میروند. برای همیــن، پالت رنگ من و هنرجویانم، گاهی ورودی مسجد شیخ لطف الله است، گاهــی گنبد مســجد جامع اصفهــان و گاهــی ورودی محراب استاد و شا گرد در مسجد جامع.
-فکــر نمی ِ کنیــد قــدری به ســوی نوســتالژی سنت و گذشته میل میکند؟
اصالا آدم متحجری نیســتم. هنر غرب را اندازه ای که توانســته ام شــناخته ام. لذت هم بــرده ام، اما وقتی به آن اقیانــوس رنگ و فرم و معنا متصل باشــی یعنی خودکفایی. میبینی که هنرمندان خیلی شــاخصی در جهان، خیلی ظریف از همین جا الهام گرفته اند. پس چرا بخواهم ژســت روشــن فکری خاصی بگیرم. ایــن تصاویــر بــرای آدم متخصــص و غیرمتخصــص یــادآور نوعــی نوســتالژی اســت. دیــدن چیزهایــی از ِخود آدم در آن است. همنشینی با تابلو است. شاید نتوانند بیان کنند اماذهنشان آنها را میبرد به کوچه پس کوچههای بیشــه ناژوان، محله های ابن سینا، علیقلــی آقــا، ســبزه میــدان و آن ســقف هــای طاق و چشمه ای. کاشی های کوچولو و کریاس ها.
-لایه گذاری رنگ ها با بافت، فرم به نسبت متحدی را به وجــود آورده، ولی دفورمگی کارها از چیزی واحد صحبت نمی کند. جاهایی هم آن سرکشــی هــا، مقــداری فضــای کلــی آثــار را از یکدســتی درآورده، آیــا بــه تعمــد از آنهــا در ایــن نمایشگاه استفاده شده است؟
چند کار در این نمایشگاه هســت که در آن از تکنیک Painting Action «نقاشــی کنشــی یــا لحظــه ای« استفاده کرده ام. البته در این زمینه کار زیاد دارم اما دوســت داشــتم در یک اشــل بزرگ، به ترکیب بندی جدیدی برسم. این هم برآیند همان کار است با این تفاوت که خشونتی که در کار بعضی از نقاشها وجود دارد، در کار من نیست.
-با اینکه رنگ ها تند و تیز روی بوم کار شده اما دلنشینی خاصی دارد. تا الان بــه آنچه در ذهن داشــته اید، تحقق بخشیده اید؟
فکر می کنم اندازه دینی که به اصفهان داشتم تلاش کــردم امــا راهــی طولانــی در پیــش اســت و تحقیــق و پژوهش بیشــتری را می طلبــد. تنها خواســته ام این اســت که متولیان فرهنــگ و هنــر اصفهــان باید دید بازتــری روی امثــال کارهای من در این شــهر داشــته باشــند. در اصفهان هنرمند زیاد هســت، امــا زیادی نیستند. شهر ما علاوه بر اینکه میدان نقش جهانش میراث جهانی است، میراث عظیم تری هم دارد و آن نیروی انســانی هنرمند اســت که میتوانــد به مراتب قوی تــر از میــدان نقــش جهــان در دنیــا امضــا و برند اصفهان را اصفهانی تر کند.