یادمانِ بودنهای نبود
زندگی و مرگ، همزمان، دو قطبِ جدا از هم و با هم هستند؛ چرا که به درستی، مرزی بسیار نازک و ناپایدار، بینِ آن دو هست. این اثر، در لبهی همین مرز جای دارد؛ جایی که صدای نسلی خاموش از آن به گوش میرسد؛ نسلی که هرگز فرصتِ چشم بازکردن و نفس کشیدن را پیدا نکرد؛ نَه چشمی باز شد که صلح و جنگ ببیند، نَه نفسی برآمد که قهقهه شود یا آه. نسلی که بینِ بود و نبود، مانده بود. نسلِ بودنهای نبود.
این اثر، برداشتی آزاد است از سنگِ آرامگاهِ زنی در اصفهان، که هنگامِ زایمان، جان داده؛ نَه خودش فرزندش را به سینه گرفته، نَه فرزندش سینهی مادر را. این اثر، یادمانِ زنیست که راه رفتنِ فرزندش را ندیده، یادمانِ فرزندیست که از گوشهی زهدان تا گسترهی زمین را نپیموده، یادمانِ زاده شدنهای ناتمام، یادمانِ بودنهای نبود.
مهدی تمیزی، پاییز 1404
| گروه بندی اثر | عکس |
| عنوان اثر | یادمانِ بودنهای نبود |
| تکنیک اثر | فوتومونتاژ |