اصفهان پنهان در رنگ و فرم
زندگی خصوصی خط در آثار ابوالفضل آقایی
به قلم: عادل امیری – فرهنگ و هنر روزنامه اصفهان زیبا
ابوالفضـل آقایی(1350_اصفهـان) نقـاش، گرافیسـت و اسـتاد دانشـگاه اسـت کـه بـه تازگی26 تابلـو از آثـار خـود را در گالـری دیـدار بـه نمایـش عمومـی درآورده. او تاکنـون بیـش از 30 نمایشـگاه گروهـی و انفـرادی در شـهرهای تهـران، اصفهان، یـزد، اراک و بابـل برپا کرده و در 1390 نیـز در هفتـه فرهنگـی اصفهان در الجزایر حضور داشـته اسـت. آقایی همچنین در بیش از بیست جشنواره تجسمی داور آثار هنری بوده است. نمایشـگاه حاضـر، نمایشـگاهی اسـت کـه روح آثـار بومـی و تلاش بـرای رسـیدن بـه آن، عنصـر غالـب فضـا را تشـکیل میدهـد. آشـنایی او بـا هنرهـای تصویـری، کمـک کـرده تـا تفسـیر جدیدی از دانسـتههای خـود را از اصفهـان بـه اشـتراک بگـذارد. اصفهـان در ایـن دسـته از آثـار آقایـی، عنصـری مسـتتر در رنگ، فرم و خطوط اسـت. در پوسـتر نمایشـگاه او از عنوان نقاشـی خط اسـتفاده شـده، اما او معتقـد اسـت کـه نقاشـی خـط، ترکیبی نارساسـت.
-چــرا معتقدید آثــار ارائه شــده نقاشــی خط نیست؟
مــن نــه خطاطــم و نــه خــوش نویــس، نــگاره هــم ِ نقاش نمینویسم. خط، بازی و عنصری است که من برای حس و حال خــودم از آن اســتفاده میکنم. پس به هیچ عنوان نمیتوانم بگویم چــون حرف »میم« یا »ســین« یا »ب« در اثر استفاده شده، خوش نویسی یا نقاشیخط است.
-ولــی آثارشــما از هنرهــای ســنتی و صنایــع دستی بسیار تاثیر پذیرفته است. تصاویر باوجود دفورمگی، آشنا هستند و شباهت های نقاشی و خط نیز قابل انکار نیست، اما چون با عناصر گرافیکی تلفیق شــده، محتــوای جدیــدی را به وجود آورده اســت.
به دلیل تحصیلات و ســیر مطالعاتی ام، هنرهای بسیاری را تجربه کرده و با اساتید این حوزه ها، چه سنتی و چه مدرن، حشر و نشر بسیاری داشته ام. بیشــتر هنرمندان شــاخص ایــن هنرها را میشناســم و به کارگاه هایشــان ســر میزنم. همین رفــت و آمدها موجب به وجود آمدن اتفاقاتی شده که در کارهای من میبینید. از سوی دیگر معماری اصفهان برایم بسیار قابل توجه بوده، بیشــتر فضاهای شــهر را جزء به جزء عکاسی کرده و بارها آنها را در آرشیوم بازبینی و تجزیه و تحلیل کرده ام. در بیشتر انجمنهای شعر و موسیقی اصفهان حضور داشــتم و واجب میدانستم که حس موسیقایی مکتب اصفهان را درک کنم. از این رو، نوعی هارمونی و روایت در آثارم به وجود آمده، مثال ریشه اتود خیلی از کارها، زاینده رود بوده است.
-جاهایــی از خــط کوفــی بهــره گرفتــه ایــد و جاهایــی اســتفاده از رنــگ هــای آ کریلیــک، توانســته حــال نقاشــی ایرانــی را تداعــی کنــد. کارهایــی هــم کــه بــا ســرکش هــای کاف انجــام دادهاید، ســابقه بســیاری دارد. چه شــد که به این محتوا رسیدید؟
هفتــه که هفــت روز اســت، بایــد بــه نوعی بــه میدان نقش جهان، مسجد جامع اصفهان، آرامستان تخت فوالد، بازارچه حســن آباد، بــازار قیصریه و… ســرکی بکشم. لحظاتی هست که در گوشــه ای می نشینم و همانجا دفترچه یادداشــتم را بر میدارم و اسکیس میزنــم. بنابراین فرم هــای غالــب تابلوهــا بازتابی از دیدارهایی اســت که در ایــن مکان ها اتفــاق افتاده. وقتی می بینم که چه شعور بزرگ و والایی پشت این اتفاقات اســت کــه موجــب جهانی شــدن آن شــده، نمیخواهم بگویم آدم را به فکر کپی کردن می اندازد، نه، بــه هیــچ وجه، امــا آنقــدر جذاب اســت کــه الهام می گیرم. شاید دارم مشق می کنم تا به پختگی بیشتری برسم، ولی میخواهم بگویم که آبشخور اصلی دانشگاه لایتناهی جهان، شهر اصفهان است. اصفهان هنوز هم میتوانــد تصاویــر، موضوعات و فــرم های بســیاری را به جهان صــادر کند. راســته چیت ســازها، قلمکارســازها، قلمــزن هــا، خاتــم ســازها و…. همیشــه از مــکان هــای دلبستگی من بوده است.
-با این حساب، آثارتان حاصل چه مدت است و آیــا بــر اســاس ایــده خاصــی تصمیــم بــه برپایــی نمایشگاه گرفتید؟
مجموعه حاضر ماحصل کار یکسال و نیم گذشته است. بعضی ازکارها بــه نوعــی ادای دین و حدیــث نفس بوده برای خیلی از دوســتان یــا هنرمندانــی که رفتــه ام درب کارگاهشان و دیده ام که به رحمت خدا رفته اند. همین مسئله، حســی را در من ایجاد کرده تا به یاد آنها حرکتی در اثری داشته باشم. بر فرم های دایره و مربع تا کید بسیار داشته اید. رد تذهیب، تشــعیر و حاشیه ســازی نیز عیان اســت. کارها نســبت به گذشــته ســنتی اش ملمــوس تر شــده. نــه آن تناســبات هندســی را رعایت کرده، نه آنقدر فــرم را درگیر خودش کرده که محتوا را مخدوش کند. 27 ســال اســت که معلم هنــر هســتم و فرزنــد اصفهان. وقتی فرزند اصفهان باشی، این رنگ ها، خود به خود به وجودت سرازیر میشود. بارها به هنرجویانم گفته ام آیا ِ کاشی های مسجد شیخ لطف الله، کتاب رنگ رنگ کار یوهانس ایتن را خوانده بوده؟ مسلما نه! هنوز دوقرنی مانده بوده تــا او در »باهــاوس« کتابش را تالیــف کند. او اما چنــان هارمونــی رنگی ایجــاد کرده که رنــگ ها رقص کنان به آســمان میروند. برای همیــن، پالت رنگ من و هنرجویانم، گاهی ورودی مسجد شیخ لطف الله است، گاهــی گنبد مســجد جامع اصفهــان و گاهــی ورودی محراب استاد و شا گرد در مسجد جامع.
-فکــر نمی ِ کنیــد قــدری به ســوی نوســتالژی سنت و گذشته میل میکند؟
اصالا آدم متحجری نیســتم. هنر غرب را اندازه ای که توانســته ام شــناخته ام. لذت هم بــرده ام، اما وقتی به آن اقیانــوس رنگ و فرم و معنا متصل باشــی یعنی خودکفایی. میبینی که هنرمندان خیلی شــاخصی در جهان، خیلی ظریف از همین جا الهام گرفته اند. پس چرا بخواهم ژســت روشــن فکری خاصی بگیرم. ایــن تصاویــر بــرای آدم متخصــص و غیرمتخصــص یــادآور نوعــی نوســتالژی اســت. دیــدن چیزهایــی از ِخود آدم در آن است. همنشینی با تابلو است. شاید نتوانند بیان کنند اماذهنشان آنها را میبرد به کوچه پس کوچههای بیشــه ناژوان، محله های ابن سینا، علیقلــی آقــا، ســبزه میــدان و آن ســقف هــای طاق و چشمه ای. کاشی های کوچولو و کریاس ها.
-لایه گذاری رنگ ها با بافت، فرم به نسبت متحدی را به وجــود آورده، ولی دفورمگی کارها از چیزی واحد صحبت نمی کند. جاهایی هم آن سرکشــی هــا، مقــداری فضــای کلــی آثــار را از یکدســتی درآورده، آیــا بــه تعمــد از آنهــا در ایــن نمایشگاه استفاده شده است؟
چند کار در این نمایشگاه هســت که در آن از تکنیک Painting Action «نقاشــی کنشــی یــا لحظــه ای« استفاده کرده ام. البته در این زمینه کار زیاد دارم اما دوســت داشــتم در یک اشــل بزرگ، به ترکیب بندی جدیدی برسم. این هم برآیند همان کار است با این تفاوت که خشونتی که در کار بعضی از نقاشها وجود دارد، در کار من نیست.
-با اینکه رنگ ها تند و تیز روی بوم کار شده اما دلنشینی خاصی دارد. تا الان بــه آنچه در ذهن داشــته اید، تحقق بخشیده اید؟
فکر می کنم اندازه دینی که به اصفهان داشتم تلاش کــردم امــا راهــی طولانــی در پیــش اســت و تحقیــق و پژوهش بیشــتری را می طلبــد. تنها خواســته ام این اســت که متولیان فرهنــگ و هنــر اصفهــان باید دید بازتــری روی امثــال کارهای من در این شــهر داشــته باشــند. در اصفهان هنرمند زیاد هســت، امــا زیادی نیستند. شهر ما علاوه بر اینکه میدان نقش جهانش میراث جهانی است، میراث عظیم تری هم دارد و آن نیروی انســانی هنرمند اســت که میتوانــد به مراتب قوی تــر از میــدان نقــش جهــان در دنیــا امضــا و برند اصفهان را اصفهانی تر کند.