زنده ماندن وبقاء مقصود هر پناهنده، مهاجر و پرنده ای است. ازجنگ ، سرما و ترس، به هر مأمن معیوبی پناه می بریم. جایی دنج شاید کنج خانهای موقت و سست، در تعلیقی پیله وار میان ماندن و رفتن. آساییدنی بیقرار درپناه آغوشی نه چندان آشنا ومطمئن. مأمنى که هم تن رامیپوشاند وهم آشکار میکند. آنجا که، لانه ای، حفره ای،پوسته ای شاید، تنها، پناه جان میشود.