گروه فرهنــگ و هنر – عاطفه علیان:
احوال پســرک دراز کشــیده بر تنه درخت خمیده بر زندهرودی که بهوقت بهار طغیان میکرد و دهانههای سیوســهپل از برفابه های زاگرس پرآب میشد، اکنون در عکسی قاب گرفته در گالری دیدار برای مخاطب مرور میشود، از عکسی که اصغر عالقهبند به وسیله ســلف تایمر اتوماتیک دوربین جعبهای اَنِسکو خود گرفت و شد نخستین سلفی او. نمایشگاهی که به همت حامد قصری آثار70 سال عکاسی اصغر عالقه بند از شمال تا جنوب برپا شده تا گویا زمان در این عکسها مناظرهای خاموش شود. بیخود نیامدهام به تماشای عکسهایی که سوژهاش اصغر عالقهبند است تا در زمانهای باشی و هر جا بنگری دوربینی در دست باشد و به شات زدن سرگرم؛ و اینجا، مخاطبان، هنوز در عکسهای عالقه بند خیره به تماشــای گذر طول راه او باشــند و در پشت زمینه ها و ژستهایش واقعیتی ثبتشــده را یابند که حتما وجود داشته و باورپذیر است و در هر پیکسلش چه مرارتها کشیده شده و این است تاریخ عکاسی و ارزش عکسهای چنینی که باید با دقت دید، دورانی که میشد به چشمها اعتماد کرد. اصغر عالقه بند در سال ۱۳۱۳ در اصفهان متولد شد. پنجساله بود که به مکتبخانه استاد جناب سپرده شد و دو سال بعد سر از قدسیه درآورد آنهم با شــروعی از کالس دوم. عکاسی را بهطور خودآموز فراگرفت. حسابدار شــد و آوازهخوانی را از سر صدای خوش و از برای دل خواند. نخستین دوربینش را در 13سالگی در مشهد بهدوراز چشم پدر و با مهر و همیاری مادرش خرید و نخستین عکس حرفه ای را در فروردین ۱۳۲۹ خورشیدی بهصورت سلفی گرفت که برنده جایزه نخست جشنواره عکس شهروندی شد.
به بهانه هفتادسال عکاسی از تمامی رویدادهای زندگی و سفر و عکاسی به شهرهای مختلف از سیوســهپل تا مجسمه آزادی که در نمایشگاهی از جمعه ششــم مهرماه تا دوازدهم در گالری دیدار واقع در خیابان شهید قندی )مهرداد(، کوچه شهید قاسمی )۳ )برپاست، در جریان افتتاحیه این نمایشگاه با اصغر عالقه بند که به پدر سلفی ملقب است به گفتگو پرداختهایم. چه شد که به عکاســی عالقهمند شدید و چه زمانی نخستین عکس را گرفتید؟ در موردعالقه خودآموختهام به هنر عکاســی، باید بگویم در چهارسالگی با پدرم در عکاسخانه شرق که در آن زمان بسیار مشهور بود، عکسی گرفتیم و در آن سن و سال دوربین و نورافکن و شرایط حاکم در آتلیه عکاسی جرقهای زد و مرا متوجه دوربین و عکسی که چند روز بعد به رویت من رسید، کرد که تا همین حال نیز ذهن مرا نسبت به عکس و عکاسی مشغول کرده است. در ۱۲ سالگی که با خانواده مسافرتی به مشهد داشتیم با دیدن آن مکان و عظمت این زیارتگاه عظیم و عکسهایی که در عکاسخانههای مشهد از
این بارگاه میدیدم، مصمم به داشــتن دوربین و عکسبرداری از آن شدم و به هر ترتیبی بود با کمک مادر و دریافت هزینه دوربین که در مغازه های مشهد دیده بودم نخستین دوربین جعبهای آنسکو (ANESCO )که ســاخت امریکا بود با یک حلقه فیلم 6 در 9 به مبلغ 26 تومان را بدون اطالع پدرم خریدم و نخستین عکس را از بارگاه رضوی گرفته و از طریق مراجعه به عکاسیهای آنجا چاپ کردم. باوجود مخالفت پدر، شما مصمم بودید عکس بگیرید. چرا و چگونه تا این حد مشتاق بودید؟ در آن زمان، بازار برای کسبه و تجار اشتغال فرزندانشان به این نوع امور مانند عکاسی را کاری مذموم و ناپسند میدانست. به همین دلیل این موضوع تا زمان تولد نخستین فرزندم از پدرم پوشیده بود تا اینکه یکی از خواهرزادههایم عکسی که از من و همسرم با نوزادم گرفته بود را نشان داد و پدرم تغییر رویه داده و با دیدن آلبومهای متعدد از عکسهای خانواده راضی به نظر رسیدند. از ســلفی معروف روی درخت کنار زاینــدهرود در
فروردین ۱۳۲۹ برایمان بگویید. همانطور که جاهای دیگر هم شرح دادهام زایندهرود در ایام عید و اول سال به خاطر آب شدن برفهای زاگرس و کوهرنگ و نبودن سد و مانعی بهصورت سیالب روانه اصفهان میشد و در بعضی جاها خرابی هم به بار میآورد. بعضی مواقع خیابانهای مطهری و کمال اسماعیل فعلی را نیز فرامیگرفت و این موضوع همهساله امری عادی بود و من در سالهای نخست عکاسیام یعنی در فروردین ۱۳۲۹ با همان دوربین جعبهای که فقط قابلیت عکسبرداری در روز را داشت این عکس را گرفتم. البته این دوربین فقط جای دگالنشور داشت و من هم مشتری عکاسی میناسیان بودم که در چهارباغ مقابل سینمای ایران سابق واقعشده بود و میناسیان 80 ساله با پسرش که 60 ساله میزد مغازه را اداره میکردند و گویا در این رشته اطالعات بیشتری از همکارانشان داشتند. وقتی مشکل خود را با ایشان در میان گذاشتم، به من توصیه کردند که از سلف تایمر اتوماتیک استفاده کنم. من هم با زحمت آن را از ایشــان خریداری و مشکلم از نظر عکســبرداری در تنهایی برطرف شد که این عکس زاییده همان راهنمایی این پدر و پسر مسیحی بود که با خالقیت نسبی به من کمک کرد و این حلقه فیلم را به عکاسخانه شرق تحویل ابوالقاسم جال دادم که پس از ظهور و چاپ مفتون این عکس شدند که البته برای من هم نقطه عطفی در زندگیام فراهم آورد. ایشــان بدون پرسوجویی این عکس را در قطع 20 در 30 اگراندیسمان کردند و با تکنیک آن زمان که عکسها را رنگی میکردند، رنگی کرده و در ویترین بدنه بیرونی مغازهشان، یعنی در پیادهروی چهارباغ به معرض نمایش گذاشتند که مصیبت من ازآنجا آغاز شد؛ چون اگر این خبر به گوش پدرم میرسید روزگارم تباه بود و همه این هنرنماییها مخفیانه و بهدوراز چشم پدر انجام میشد. تازه این موضوع برای برخورد بین پدر و پسر نیز بسیار وهمانگیز بود تا جایی که با هزار زحمت و حتی گریه کردن نزد آقای جال توانستم ایشان را راضی کنم که عکس را از پشت ویترین بردارند. روحشان شاد. در عکاسیهای شما، ســوژه خودتان هستید و گاه سلفی. آیا در وســواس انتخاب خود بهعنوان سوژه و عکسبرداری سلفی تعمدی همراه است؟ آن روزها و در آن ســنین دوربین داشتن و تا حدی اصرار در این رشته هنری رواج امروزی را نداشت و بیشتر عکسبرداریهای پرسنلی در عکاسخانه و احیانا خانوادگی صورت میگرفت و برای عکاسی آماتور در نوجوانی مثل من هم که بایستی دور از چشم پدر عکاسی میکردم، معضلی بود؛ اما عشق دیوانهواری که در نهاد من در این مورد وجود داشــت این مسائل را دامن میزد و سوژهها در مکانهای مختلف یا بهصورت سلفی و یا معمول خودم میشدم و
نمیتوان به آن بهصورت تعمد یا وسواس نگریست. عالوه بر هنر عکاســی، با صدای خوشــی که دارید آوازهخوانی را دنبال کردید و در دامان شما، فریبرز عالقه بند بالید. برایمان از دنیای موسیقی و آواز بگویید. بله موضوع دیگری که در زندگی من نقش داشــت و آنهم ناشی از وسایل صوتی آن زمان مثل گرامافون و ظهور رادیو ایران در حدود سال ۱۳۲۰ و گوش دادن به صدای خوانندگان مطرح آن
زمان در رادیو مثل استادان تاج اصفهانی، روحانگیز، بنان، بدیع زاده و دردشتی و بسیاری دیگر بود، عالقه دیگری را در من به وجود آورد که کمکم بهطور نهانی در منزل و بعدها با دوستان هم سن و سال خود این عالقه تشدید شد؛ اما این عالقه را توانستم در کودکی پسر دومم، فریبرز، انتقال دهم و ایشان از همان سنین نوجوانی موسیقی را با سهتار آغاز و به سبب عالقه وافرش به موسیقی، با سازهای دیگری همچون تار و حتی تمبک به هنر خویش رونق بخشید و در این راه با همراهی او من هم بیشتر با دستگاههای موسیقی ایرانی آشنا شدم و برای دل خویش میخواندم. ازنظر عکاسی هم فریبرز، از پیشگامان عکاسی ۳۶۰ درجه و تور مجازی در اصفهان هست و در هنر عکاسی هم کنار موسیقی شناخته شده است.