اخبار و مطبوعات
اخبار و مطبوعات رویدادها مقالات
تحلیلی بر نمایشگاه “وارنگ” از محمد قادریان
۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۸

رنگ و طراحی و بافت، عناصر بنیادین نقاشی است. گرچه در هر کدام، حضور دو عنصر دیگر هست- به این معنا که هر رنگی بافت و طرحی دارد و هیچ طراحی‌ای نیست که بی‌رنگ و بافت باشد و همین‌طور در مورد بافت- اما در تحلیل، این سه را مجزا لحاظ می‌کنیم. به عبارت دیگر تاکید و وجه‌ی نظرمان در تحلیل متفاوت است. از برآیند و برهم کنش این سه، فرم و معنا سر بر می‌آورد و آشکار می‌شود.

گرچه که فرم بیش از طراحی است، اما طراحی نقشی تعیین کننده دارد. طراحی ساخت است. ساختارمندی نقاشی بر عهده‌ی طراحی است و این طراحی است که در فاصله‌ی نظم و آشفتگی، نقش بازی می‌کند.

رابطه‌ی معنا و مفهوم، شبیه فرم و طراحی است. مفهومْ معنا دار است، اما قلمرو معنا وسیع‌تر است. معناهایی هست که مفهومی نیست و جز با رنگ نمی‌توان گفت. رنگ زبان نقاشی است. رنگ بسیط است و این رنگ است که در بیان معنا، امکان فراروی فراهم می‌کند.

و اما بافت، عنصری که غالبا پسینی و در درجه‌ی دومِ اهمیت لحاظ شده و یا به نقش برجسته و مجسمه حوالت داده شده است. بافت جسمیت نقاشی است. بافت مادیت و واقعیت نقاشی است و از این دریچه است که ورود ما به نقاشی‌های شهین نبویان‌پور آغاز می‌شود.

وارنگ که معنای واژگانی آن مخالف رنگ یا مقابل رنگ است، توسعه‌ی معنایی است که این نقاشی‌ها برای بافت پدید آورده‌اند. علاوه بر این، بافت در این نقاشی‌ها نقشی حتی کلیدی‌تر دارد. بافت و نحوه‌ی رفتار بافت در این آثار، این تقابل یا نسبت جدید را به طراحی هم کشانده است. رفتار بداهه‌ی شکل گرفته در بافت‌ها، واطرح است و این واسازی در این عناصر بنیادین، امکان بازنگری به نقاشی را فراهم آورده است. این بازاندیشی در دوره‌ی مرگ نقاشی، بسیار مغتنم است.

اشاره شد که بافت جسمیت نقاشی است. آیا محوریت بافت، تاکیدی است بر جسمیت و بدن‌مندی انسان؟ این که همه‌ی ابعاد زندگی انسانی با بدن شکل می‌گیرد و بدون بدن ‌همه‌ی آن‌چه معنا می‌دانیم بی‌معنا است؟ حضور پیکرهای انسانی با حالت‌های مختلف متلاشی، دفرمه شده و غریب با چنان انسجامی که در شکل‌گیری آن‌ها بافت نقش حیاتی دارد، تاییدی است بر این برداشت. علاوه بر این، عناوین تابلو‌ها، نشان می‌دهد انسان و پرسش‌هایش از زندگی، هستی و ابعاد مختلف آن، برای نقاش دغدغه است.

سطح تابلو‌ها و قدرت بیان آن‌ها متفاوت است. سطحی که در آغاز کار از تصویرگری و گزارشِ یک موضوع شروع شده و به آفرینش و خلق یک موقعیت نائل شده‌ است. به دیگر سخن، نقطه‌ی ضعف آثار که تفاوت کیفی آن‌هاست، نقطه‌ی قوت آن‌ها است، چرا که فرایندی است از سطحی اگزیستنسیل به موقعیتی اگزیستنسیال. در این‌جا است که فرصت مشارکت در این تجربه‌ و رشد انسانی با تماشای این آثار فراهم می‌شود.

محمد قادریان_ بهمن 1398