حضورِ پنهان
در یکی از کویرپیماییهایم در منطقۀ ورزنه، دستساختههای خودم را به تصویر کشیدم. ساختههایی که تشخیص آن از طبیعت دشوار مینمود و به حضور انسان اشاره داشت.
پیش از آن، نمیدانستم اهالی بر این باورند که یک شهر باستانی در آن مکان از دیدهها پنهان است و در زیر تلماسهها دفن شده.
باد با تمام توانش میوزید. گویی میخواست به انسان بفهماند که از هیچ هیچتر است. ماسهها را همچون لشگری به سمت شهر میفرستاد. قصد گرفتن کدامین انتقام را داشت. انتقام پیروزی دوباره در جنگ یا برافروختن آتش عظیم؟
شهر سبا حاصلخیز بود که حاکمیت آن برای هر قدرتمندی آرزو شده بود. به همین سبب حاکم شیراز برای رسیدن به این مقصود به سمت سبا لشگر کشید. با این حال نتوانست پیر خارا، حاکم سبا، را شکست دهد و جانش را از دست داد.
بار دگر خواهر حاکم شیراز به سمت پیر خارا حمله کرد تا هم انتقام جان برادر را بگیرد و هم بتواند آرزویش را برآورده کند. اما او هم نتوانست این شهر را همچون یاقوت بر انگشتری حاکمیت خود بنشاند.
پیر خارا با غرور پیروزیش را جشن گرفت و دستور داد تمام خارها و درختچههای بیابان را جمع کنند تا آتشی به بزرگی خورشید بیافریند، خورشیدی که از شیراز دیده شود.
ناگهان باد با تمام توانش وزیدن گرفت. گویی میخواست به پیر خارا بفهماند که از هیچ هیچتر است. ماسهها را همچون یک لشگر به سمت شهر میفرستاد. قصد گرفتن کدامین انتقام را داشت. انتقام پیروزی دوباره در جنگ یا برافروختن آتش عظیم از خارها و درختچهها؟ زمانی نگذشت که شهر سبا در تلی از ماسه و خاکستر فرو رفت.
شهری که باقیماندههای آن با تمام افسانههایش در نزدیکی تالاب گاوخونی مدفون شده است.
کیوریتور: حسن ترابی ، نرگس شهابی
هنرمندان: بهنام آقایی – ملیکا ارزانی – آیدا آزادمهر – نگین بهمنی – کیمیا پناهنده – پویا پیشیار – مهدیه حجتی فرد – هانیه حیدری – مبینا سلطانی – زهرا صافی – الهه طغیانی – صمد ظفریان – زهرا غلامعلیان – تینا غلامعلیان – میلاد فروتن – مهشاد قربانعلی – مهسا قضاوی – مهشاد کریمی – مریم کریمی – ملیکا موجودی – بهار وفاخواه – مائده هادی
همراه با 75 سال سلفیهای ماندگار اصغر علاقهبند
پدر سلفی
سلفی،خود عکس یا خود نگاره در سالهای اخیر جنجالها، بدبینیها و حوادث مختلفی را پشت سر گذاشته است. بیشتر سلفیها با نگه داشتن دوربین با دست و تاجای ممکن دور از خود و چرخش لنز دوربین به سمت خویش گرفته میشود. این روش عکاسی جایگزین عکاسی به کمک تایمر شد و روشهای امروزی تا جایی ادامه پیدا کرد که بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان برخی از این سلفیها را دور از فرهنگ و اخلاق قلمداد میکنند.
البته عکاسان حرفه ای بسیاری را میبینیم که سوژهی عکاسی شدند؛ اما ازخودشان عکسی نگرفتند؛ اصغر علاقهبند ولی اینگونه نبود. نزدیک به هشتاد سال پیش زمانی که چهار سال بیشتر نداشت، نخستین عکس خود را همراه پدر در عکاسخانه شرق انداخت و همین فضای عکس و دوربین باعث شد جرقههای اولیه علاقه به عکس و دوربین در ذهنش زده شود و نخستین دوربینش را (دوربینی خودکار، که تنها میشد در نور روز با آن عکس گرفت) در دوازدهسالگی در مشهد بخرد.
علاقهبند یکی از عکسهایی که 1329 شمسی از خودش گرفت، عکسی روبهروی هنرستان هنرهای زیبا بر بستر رودخانه بود که روی درختی خمیده لم داده و سیوسه پل پس زمینهی آن است و سیلاب فروردین اصفهان به زیبایی این اثر کمک کرده است. عکاس دوربین را روی ترکبند دوچرخهاش گذاشته و این عکس تاریخی را گرفته است، عکسی که 70 سال بعد برنده نخست یک جشنوارهی عکاسی میشود. البته این میناسیان عکاس است که به اصغر علاقهبند آموزش میدهد؛ چرا که همان دوربینی که اولین بار خریداری کرده یک دکلانشور دارد؛ پس میناس یک سلف تایمر هم در اختیارش میگذارد و به او میگوید: «هر وقت میخواهی از خودت عکس بگیری با این سلفتایمر بگیر» و عکس در عکاسخانه شرق چاپ میشود و آنقدرمورد توجه ابوالقاسم خان جلا، مدیرعکاسخانه قرار میگیرد که عکس را رنگ و در سایز 20 در 30 چاپ و در قسمتی از ویترینش نصب میکند؛ البته اصغر نوجوان همچنان که نمیتواند ذوقش را از این انتخاب استاد عکاسی اصفهان پنهان کند،اما یک ترس دیگر دارد و آن عکاسی و حتی خرید دوربین دور از چشمان پدر است. عکس در سطح شهر مطرح و بارها از طرف عکاس التماس میشود: «این عکس را از ویترین بردارید» و سرانجام با گریه میگوید: «اگر پدر من این عکس را ببیند من را میکُشد» تا اینکه آقای جلا متقاعد میشود که عکس مورد نظر را از ویترینش کنار بگذارد. این عکس پایهگذار و مشوق دیگر عکسهای سلفی اصغر علاقهبند میشود؛ تا جایی که دوربینی را که تنها قابلیت گرفتن هشت عکس داشته است، ارتقا میدهد و با هر زحمتی که هست دوربینی با امکانات بهتر و با تنظیمهای دستی میخردو همین دوربین زندگی سلفی این هنرمند را دچار تحول فراوان میکند. اصغرجوان در دبستان و دبیرستان و در هر میهمانی و برنامهای عکسهای سلفیاش را ادامه میدهد. قهرمان اصلی خودش است و سیر رشد و بالندگی، پوشش، ژستها و… راطی دوران مختلف زندگی در «خودعکسهایش»به تصویر میکشد. دوستان و برخی ازاعضای خانواده همراه عکسهایش میشوند و به ثبت او کمک میکنند. عکسها که تا چند دهه سیاه وسفید هستند در ادامه زندگی علاقهبند که با سفرهای متعدد او به شهرهای ایران نیز همراه است از شمال و جنوب و شرق و غرب ادامه مییابد. ازدواج و تشکیل خانواده و لحظهی به دنیا آمدن نخستین فرزند هم بهصورت سلفی است.
علاقهبند خواسته و ناخواسته بیتاب عکس است و شخصیت اصلی تمامی تصاویرش میشود. او در تمام عکسهایش حضور دارد و نه تنها عکاسخانههای اصفهان که تمامی عکاسخانههای ایران از نحوهی عکس برداری او و ترکیببندی عکسهایش متعجب میشوند. عکسهایش به مرور رنگی میشوند، پسرخواهر او به پدربزرگ، عکسی را (تصویر نوزادی که نخستین فرزند اصغر علاقهبند است) نشان میدهد. پدر میپرسد: این عکس از کجاست و چه کسی گرفته است؟ پسرخواهر همهچیز را لو میدهد: دایی سالهاست که عکس میگیرد و آلبومهای زیادی هم دارد. اما این مسئله شوق پدر را به همراه دارد و واکنش او برخلاف تصور پسر مثبت است. پدرکمکم سوژهی عکسهای اصغر میشود ونخستین عکس رنگی خود را از پدر میگیرد.
هفتادوچهار سال عکاسی پیوسته و پر از خلاقیت این هنرمند بخشی از عکسهای تاریخی یک شهر و کشور را نمایان میکند، سلفی هایی که به آمریکا، اسپانیا و دیگر کشورهای جهان هم می رسد. جالب است که باهوش بالایی که این عکاس دارد دیجیتال را هم پس نمیزند؛ هرچند آنالوگ برایش حسوحال و طبیعی بودن خاص خودش را داراست.
آرشیو روشمند آثارش و با خط خوشی که برای هر عکسی، زمان و مکاننویسی کرده به تشخص این آرشیو و عکسها کمک کرده است. سلفیهای بینظیرش، امروزه جنبه تاریخی دارند و میتوان او را با این استمرار و پشتکار و آنچه از خود بهجای گذاشته است «پدر سلفی» نامید. آثار سلفی او را میتوان این گونه تقسیم کرد: 1. آثار تاریخی؛ 2. دستهجمعی؛ 3. طبیعت گرایی؛ 4. خانوادگی و… .
اصغر علاقهبند در تمامی سلفیهایش اخلاق و فرهنگ را رعایت کرده است. آگاهانه بودن خود و سوژههایش بخشی از این قضیه است که میتواند الگوی مناسبی برای سلفیهای باری به هرجهت امروز باشد.
طی تحقیقاتی که برای کتاب «تاریخ اجتماعی عکاسی اصفهان» داشتم، دوست نازنینم حمیدرضا بانی به من پیشنهاد کرد که دیداری با استاد علاقهبند داشته باشم. با این ملاقات به دنیایی از تصاویر ماندگار و آشنایی با مردی برده شدم که فروتنی و مهربانیاش من راتا ابد مدیون خود کرد. نمایشگاه پیش رو بخشی از مجموعه آثار یکی از نادرترین هنرمندان روزگار است که چندی دیگر به صورت کتاب منتشر میشود تا راه تاریخی خود را ادامه بدهد.
حامد قصری
کانون عکس اصفهان، تشکلی فرهنگی هنری، غیر سیاسی و غیر انتفاعی در زمینه عکاسی میباشد که تحت سرپرستی و حمایت قانونی و معنوی انجمن سینمای جوانان اصفهان فعالیت می کند و دارای سابقهی فعالیتی دهساله در این زمینه است.
از اهداف کانون عکس، حمایت و پشتیبانی از عکاسان از طریق ایجاد فضایی دوستانه برای تبادل افکار و اطلاعات در زمینه عکاسی، مشارکت گروهی اعضاء در پیشبرد برنامهها و پروژههای عکاسی و کسب تجربه در زمینههای مختلف هنری مرتبط با عکاسی را میتوان نام برد.
کانون عکس اصفهان هر ساله نمایشگاهی متشکل از آثار برگزیده اعضای کانون جمعآوری و برگزار مینماید که در این دوره شامل بخش تکعکس، مجموعه عکس و مولتی مدیا میباشد. داوری آثار این نمایشگاه توسط اساتید مهرداد افسری، رومین محتشم و زانیار بلوری در بخش عکس و احسان تحویلیان، پژمان نظرزاده آبکنار و بهنام تاجمیر ریاحی در بخش مولتی مدیا انجام گردیده است.