هنر به مثابه حقیقتی است که از آسمان فرو افتاده. چند پاره شده و هر بخشی در اختیار کسی است. با این وصف اگر باور کنیم که تمام حقیقت پیش ماست، فکر بیهوده ایست.
هنر همواره دارای جریان تغییر، رشد و سیر طبیعی است؛ محور این تغییر “انسان” و اثر به وجود آمده، محض وجود “انسان” است. انسانی که بر اساس نیاز درونی و بیرونی خود فعالیت می کند و همین امر باعث می گردد عملکردش حائز کیفیت و سرشاری عملش گردد. و از سویی، مخاطب جستجوگر است که مدام در حال توجه و دریافتگری از طریق آثار هنرمندان است و لاجرم نیازمند و چشم انتظار این است که فراز های دیگری از هنر روزآمد، بیانگر و بدیع را مشاهده کند.
“انسان معاصر” (با در نظر گرفتن تمامی سویه های مثبت و منفی اش) به عنوان موضوع و رویکرد آثار نمایشگاه حال حاضر انجمن هنرمندان نقاش اصفهان قرار گرفته و قریب به ۸۰ نفر از هنرمندان تجسمی از زاویه نگاه خود به این موضوع پرداختهاند.
این آثار از سی خردادماه ۱۴۰۲ از طریق صفحه اصلی سایت گالری دیدار برای بازدید عرضه شده است.
انجمن هنرمندان نقاش اصفهان
روابط عمومی و امور نمایشگاه ها
آتره همیشه در ذهنم ارزشمند بوده و هست.
این ارزش را گاه از کهن الگوهای تاریخی باید جست، گاه از درد و رنج روزگار که در بین تلخ کامی ها، خود را نشان می دهد و از همه مهم تر شاید توصیفی از درک عشق و سوختن عاشقانه باشد که با زبان قابل بیان نیست، به گونه ای در بیان آن از رنگ و قلم استفاده شده است.
مجموعه ی آتره نتیجه ی مطالعات شش سال گذشته من است. مجموعه ای از رنگ ها، تضادها و مکمل های رنگی که بنا بر تجربه پیام نوینی را به شکل زیباتری از نادیدنی ها بیان می دارد. زیبایی فرم و رنگ که به شکلی آزادانه در حین کار به وقوع پیوسته است و به گونه ای بیانگر تلفیقی از ادبیات عرفانی و مفاهیم فلسفی ایران باستان است.
البرز عادی
اردیبهشت 1402
کلاغ پرنده ای معاشرتی، باهوش و با شعور است. طرز زندگی او از ادراک درستش حکایت می کند.
در آیین زرتشت کلاغ را پاک کننده، گندزدا و از بین برنده ی آلودگی و در باورهای کهن ایران آن را پیک ارواح نیاکان می دانستند.
در طول تاریخ همواره کلاغ مورد توجه انسانها بوده و با صفاتی چون پیام آوری، خردمندی و دانایی ، پشتکار ، پاکیزگی ، حافظه ی قوی ، آینده نگری و توانایی در حل مشکلات توصیف شده است.
آنها رفتارهای انسانی مانند عشق ورزیدن، شوخی با حیوانات دیگر، بازی و تفریح را از خود بروز می دهند.
گفته می شود انسانها برخی آموزه های بنیادی را با تقلید از این همسایگان همیشگی یاد گرفته اند.
اما آنچه بیش از هر چیز توجه مرا به این موجود جلب کرد، آگاهی ها و زندگی اجتماعی آنهاست.
کلاغ ها در مرگ همنوعان خود سوگواری می کنند. اگر یکی از آن ها آسیب ببیند، دیگران بی درنگ به یاری اش می شتابند و اگر جوجه ای درخطر باشد به صورت گروهی با متخاصم برخورد می کنند.
به نظر می رسد همین آگاهی ها و شعور جمعی است که بقاء و آزادی این همسایگان شگفت انگیز را تضمین می کند..
بهاره شب انگیز – 18 فروردین 1402
سرانجام ناگزیر
مرگ به خودی خود فرآیندی طبیعی در گذار آرام زمان است . تغییری کیفی و برگشت ناپذیر، روایتی در یک چرخه ی بی انتها.
با گذشت هرلحظه چیزی در ما می میرد.
مرگ زمانی ناهنجار می شود که اختلالی در آن صورت گیرد.
اختلالی که بر اثر مواجهه ی چالش برانگیز ما با جهان پیچیده ی امروز ایجاد می شود.
ما تحت تأثیرات عمیق آسیب های زیست محیطی ، مشکلات اجتماعی- سیاسی و مسائل وجودی قرار داریم که خود پدید آورنده ی آنیم.
پروانه سیلانی – مرداد 1401
فریده ملک الکلامی” هنرمند خودآموخته” متولد ۱۳۰۸
بانویی که همواره هنر را در سرلوحه زندگی خود قرار داده است .
پدربزرگ وی معلم خصوصی احمد شاه بوده و لقب ملک الکلامی را به خاطر اشعارش از ناصرالدین شاه می گیرد.
فریده به علت سفرها و ماموریتهای پیدرپی پدر تا کلاس ششم را در خانه توسط مادرش که معلم بوده آموزش می بیند. پس از آن خانواده به تهران نقل مکان میکنند و او در مدرسه انوشیروان دادگر به ادامه تحصیل می پردازد.
در ۱۶ سالگی دیپلم میگیرد، همان زمان پدر را از دست می دهد، سپس در رشته مامایی در دانشگاه تهران پذیرفته میشود.
۲۰ سالگی فارغ التحصیل شده و برای ماموریت به مسجدسلیمان میرود آنجا با دکتر پاکدل آشنا شده ازدواج می کند و حاصل این ازدواج دو فرزند است “پیروز و شیوا که هر دو در آمریکا کار و زندگی می کنند”.
او علاوه بر تسلط کامل به زبان انگلیسی که آن را از کودکی آموخته با زبان اسپانیایی آشنایی کامل دارد و سه کتاب ترجمه کرده است.
شعر میگوید و یک کتاب شعر به چاپ رسانده و تعدادی از آثار نقاشی روی سنگ او اکنون در موزه غیر کتاب کتابخانه ملی تهران نگهداری میشود.
اولین دیدار من با ایشان زمانی بود که از پارچه لباس های قدیمی کوسن هایی بسیار زیبا و دلنشین درست کرده بود .
در این رابطه میگوید: من از وقتی یاد دارم اشیای مختلف اطرافم را جمع میکردم و کاربرد جدیدی به آنها میدادم مثل دکمه، صدف، پارچه ،پرده، رومیزی ،لباس و…
با همین پارچهها تابلویی دارد که آن را به ثبت معنوی رسانده است.
نمایشگاهی که از او مشاهده خواهید کرد، سنگ هایی است که سالها جمعآوری کرده و روی آنها نقاشی کشیده و آنها را به اشکال مختلف در قاب چسبانده و یا با چسباندن آنها به یکدیگر از آنها مجسمه ساخته است .
او اکنون در سن ۹۴ سالگی با ضعف بینایی و بیماری دیگر توان انجام کار را ندارد اما یادگارهای بسیار ارزشمند و زندگی سرشار از تلاش و پشتکار و هنرمندانه او چراغ راهی برای ماست .
برایش آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.
پروانه سیلانی۱۴۰۱/۱/۱۴
“سماع رنگ”
آن هنگام که جهان هستی شعفی در جانم برمی انگیزد ، نمادی از جنس رنگ در ذهنم به خروش می آید.
در تب وتاب جاری شدن بر روی بوم نقاشی .
رنگ به توان حرکت می رسد، سماعی شورانگیز بر روی بوم برپا می شود و معنایی رنگ گونه
ماندگار.
اینک سماع رنگ را با چشم جان به نظاره می نشینیم.
“سعیده صرافچی”
مهر ۱۴۰۰
چهره در نسبت با کل بدن، در بازنمائی هویت انسان و تصویری که از خود دارد نقش اصلی را بازی میکند. در سلفپرترههای معلّقِ من امّا، این ویژگیِ نشانگانی و دلالتی خود را از دست داده و بیشتر به هذیان شبیه است.
روزها خیره به چهرهام شدم! به مرور به جای دیدن چشم و دهان و صورت، سطوح و خطوطی دیدم که چشم و دهان و صورتم نبود…. بیگانهای بود از من…… کیستم من؟
ـمننمنمـ
من نمنم
مَنْ نَمَنْام(اَم=هستم/ نَمَنْ=جزْ من، غیرِ من، دیگری/ من نمنْ هستم)
منِ نَمن-َم(-َم= ضمیرملکی/ مَنِ نَمَنِ مَنْ)
من؟نه!من-َم!(نه!=انکار، نفی)
مَنَّ منم(منّ=مِنّت گذاشتن)
مَ نمنم(مَ=صدای بز)
من نَمنَم(نَم=رطوبت)
مَ نه منم
منم
من
مْ
ن
طرحی نگرورزانه بر روشِ طراحیِ سلفْپرترههای معلّقِ ـمنمَنمْـ
مجموعه بازتاب نقاشی های مربوط به سالهای 74 تا 81 است که شامل آثار رئال با تکنیک های مختلف می باشد
به تبع شرایط موجود در جامعه ایران، نسل جوان گویی در نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی نسبت به خود، جامعه و زمانهاش به سر میبرد. این پدیده به خصوص در هنرمندان که بازده هنری دارند مشهودتر است؛ در واقع، اثر هنرمند جوان تا حد زیادی گویای ذهنیت و شناخت او نسبت به این مسائل است؛ که متأسفانه اغلب آن حامل مواردی است که نویدبخش نیست.
در نسل جوان، بیشتر آثار به اصطلاح هنری، دچار مسائلی از قبیل بیریشگی و بیهدفی، درماندگی در فرم و محتوا، سوءاستفاده و یا سوءبرداشت از جریانات غربی، بیتفاوتی نسبت به جامعه و زمانهی خود، هرزگی و شلختگی و امثال این است.
نسلی که باید از مایههای فرهنگی مملکت خود و از آزمودههای نسلهای پیش از خود بهره ببرد، در تعلیقی بی سر و ته خود را ناچاراً به دست گردش روزگار سپرده است. نسلی که باید با آگاهی در تلاش برای شناختن معلومات و مجهولات باشد تا در نهایت دستمایه و ثمرهای مفید در جامعه به وجود آورد، خود را تحت تأثیر و در محاصرهی شدید تبلیغات، مدها، و انواع واردات بیگانه مییابد و بیآنکه فرصت یا میل به تجربه و آزمودن این پدیدهها را داشته باشد، ناگهان خود را جزئی از آن میبیند.
اینک زمان آن است تا نسل جوان در پی آگاهی و شناخت از خود و پیرامون خود باشد. انضباط و تلاش پیگیر را جایگزین شلختگی کند. بداند کجاست و ارزش زندگیش چیست. و بداند که حال و آیندهی کشورش، یا در نگاهی کلیتر، «تربیت و فرهنگ انسان» وابسته به اوست.
* * *
نمایش حاضر تلاشی است در جهت گردآوری آثاری که کمابیش میتوان ردّی از امید به آینده هنر را درآنها دید. آثاری که هر کدام از روی دغدغهی فردی و اجتماعی هنرمند به وجود آمدهاند و در ظاهر هم نشانی از ممارست در رسیدن به نتیجه در آنها مشهود است.
هنرمندان از میان دوستان نزدیکم که شناختی از کارشان داشتم که هر کدام میتوانست گوشهای از این مطلب را بیان کند، انتخاب شدهاند تا در نهایت مجموعهی کاملی از سلایق مختلف در هنر نسل جوان ایران گرد هم آید. امید است که این نمایش در راستای اهدافش دستآوردی هر چند ناچیز داشته یا دستکم شروعی باشد بر فعالیتهای بعدی هنرمندان در جهت پیشبرد اهداف فرهنگی، اجتماعی و ملّی.
خالد اسماعیلوندی
15/1/1399
کوزه ها از خاک پدید می آیند اما فضای خالی درون آن جوهره کوزه را شکل می دهد
دیوارها با درها و پنجره ها خانه را شکل می دهند اما فضای خالی درون آن جوهره خانه را شکل می دهد
ماده سودمند را باز می نماید و غیر ماده جوهره را
لاِیوتسه
آنچه ازبچگی در خاطر دارم نخ , پارچه و رنگ است و مادر بزرگی که همواره تلی از پارچه های رنگی در اطراف داشت
گاهی به دیدن سبد کلاف هایش می نشستم و گاه دوختنش را نظاره می کردم
رنگها را با چنان فراستی کنار هم می دوخت که چهل تکه هایش شهره بودند
به فرم هر تکه دقت می کرد و می دانست هر رنگ چه اندازه باشد بهتر است
در هر گوشه خانه چهل تکه ای آویزان داشت .
حال در خانه ای که دیوارهایش کفش و گاه سقفش با پارچه های رنگی مفروش باشد جوهره اش چه می شود؟
و من با میلی سیری ناپذیر به رنگ بزرگ شدم .
مجموعه حاضر رویکردی شهودی برای دستیابی به هدفم داشته و با تکیه بر انباشت فرم و رنگ در ضمیر ناخوداگاهم به وجود آمده است . اتفاق درفکر ما روی می دهد.
با سپاس از جناب دکترسید محسن علوی نژاد
لیلا قلی زاده
یادآوری کار سبکی است
خاطرات وزن کمی دارند و به تدریج سبک تر می شوند.
فرار از این فرامشی چیزی شبیه به بازآفرینی جرم خاطرات است از یک گلوله کاغذی… حجمی که با اصرار به یادآوری گسترده می شود تا در نهایت مجسمه ای کم وزن باشد از حالت ایستادن تو یا کسی که می شناخته ای و لحظه ای را با او سهیم هستی. خودت را تصور کن که در تمام خاطرات لایق یادآوری پوست انداخته ای و حالا، پیرتر و سنگین تر از همه ی این نسخه های توخالی. لحظه های غیرقابل لمس را در لایه های کاغذی مرور می کنی.
مجسمه ها قرار است تجلی کمی سنگین تر از چنین تصوری باشند.
در چنین زمانهای که پر است از مسائل و بحرانهای فرهنگی و هویتی، البرز با جستجویی پیوسته و دقیق در پی کشف این مسائل در گذشتهای ایدهآل و بازنمود آن در تصویری نو است. او با تکیه بر میراث فرهنگی خود سعی دارد تا با گزینشی خاص و تلفیقی نوآورانه از مضامین گذشته، آثاری متناسب با شرایط زمانهی خود ایجاد کند.
آنچه که البرز در این مجموعه از آن بهره برده، شامل دو اندیشه است: یکی «آتش»، که برآمده از اندیشهی زرتشت و فرهنگ قدیم ایرانی است، و دیگری «نقوش هندسی و اسلیمی» که نتیجهی هنر ایران پس از اسلام است. هر کدام از این دو، ریشهها و مفاهیم خاص خود را دارد که در اینجا و در کنار هم، حامل و ایجادکنندهی مفاهیم جدیدی است که هنرمند در پی آن است.
علاقهی البرز به تاریخ و فرهنگ ایران زمین باعث شد تا او شیفتهی اسطورهها و مضامین مربوط به گذشتهی ایران، و به خصوص کیش زرتشت شود. پدیدههایی مانند چهار فصل، دوازده ماه، سپیدی و سیاهی، خیر و شر، نور و تاریکی، هندسه و ارگانیسم، اسارت و آزادی، و امثال این، که برآمده از همان اندیشههاست را میتوان در آثار او یافت.
با این حال آثار او پیش از همهی این مفاهیم، ترکیبی است تازه و جذاب از عناصر هنرشرقی (خاورزمین) و ایرانی که گویی بی هیچ واسطه و بهانهای در پی نمایش خود است. در واقع، ما با آثاری خود سامان مواجهیم که پیش از آن که بخواهد به مفاهیمی زیبا و ایدهآل دست یابد، خود زیباست. نقوش هندسی، فرمهای ارگانیک، رنگها، کنتراستها، بافت و هر آنچه که مشمول این تصاویر است، دیدنی است.
خالد اسماعیل وندی
عنوان: دختر ادامه دار
مجموعه ی دختر ادامه دار از سال 1395 با فرم های فیگوراتیو شروع شد و به مجموعه ای انتزاعی تر در قالب پروژه ی پایان نامه ارشد نقاشی در شهریور 1397 انجامید. دختر ادامه دار قصه ی دختری است که در محیطی هنردوست زندگی کرده و این هنر که به طور خاص هنر ایرانی است، پیوسته در نقاشی های او تنفس می کند. نقاشی ها مغروق بافت های بصری، رنگ ها و نمادهای هنر اسلامی است. رنگ و نقش هنر اسلامی از جمله طرح لباس ها، دستارها، روسری ها و معماری خاص نگارگری های ایرانی به ویژه نگاره های دوره ی طلایی هنر اسلامی ایران، دوره ی تیموری، و نیز نگاره های دوره ی صفوی، در نقاشی های این مجموعه ی من منعکس شده اند. ترکیب بی نظیر، چیدمان اشکال و رنگ ها و تزئینی بودن این نگاره ها همواره دغدغه و علاقه ی اصلی من در نقاشی هایم بوده است که با مطالعه سعی در یافتن فضایی شخصی با الهام از نگاره ها داشته ام.
یکی از برداشت های شخصی من در ارتباط با نقاشی ایرانی، حس تعلیق فضای آن هاست. رنگ های تخت و نور یکدست در کل کادر نگاره ها و چیدمان و پرسپکتیو خاص نگارگر ایرانی، برای من تداعی کننده ی نوعی تعلیق در فضا و به نوعی فضایی دیگرگون است؛ فضایی که در آن آنچه در نقاشی منقوش است اهمیت ندارد بلکه آنچه نیست و به واقع آن حقیقت نادیدنی اهمیت دارد. گویی به نوعی اشاراتی به درون می شود، به درون و ذات آدم ها که در نهایت به یک یگانگی خاص می رسد. در نقاشی هایم همواره سعی بر آن داشتم تا ویژگی بی زمانی را نشان دهم و فضایی ساکت و رازگونه خلق کنم.
بدن انسان نه به عنوان جنسیت بلکه به عنوان اشکالی واحد و هماهنگ در جهان هستی و جهان نقاشی های من منقوش شده اند. نقش بدن با اشکال و زاویه های نرم، به بیان ایده ی یگانگی و بی زمانی نقاشی هایم کمک فراوانی کرده است.